کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزاد میانگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ازاد
لغتنامه دهخدا
ازاد. [ اَ ] (ع اِ) نوعی خرما در عراق و فلسطین : و بها [ بالسافیة ] رطب شبیه بالبرنی و الازاد بالعراق . (نخبة الدهر دمشقی ص 213).
-
علی آزاد
لغتنامه دهخدا
علی آزاد. [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (غلام ...) ابن نوح حسینی واسطی بلگرامی هندی حنفی . رجوع به غلام علی آزاد شود.
-
غلامعلی آزاد
لغتنامه دهخدا
غلامعلی آزاد. [ غ ُ ع َ ی ِ ] (اِخ ) حسینی واسطی بلگرامی ، متوفی به سال 1200 هَ . ق . او راست :1- الدیوان الاول که دیوان شعر است و تألیف آن به سال 1187 هَ . ق . پایان یافته است . دیوان دوم در 59 صفحه ، دیوان سوم منطبع در حیدرآباد. 2- سبحة المرجان فی...
-
هستی آزاد
لغتنامه دهخدا
هستی آزاد. [ هََ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود مطلق . (آنندراج ). رجوع به هستی شود.
-
همای آزاد
لغتنامه دهخدا
همای آزاد. [ هَُ ] (اِخ ) نام دختر بهمن است که زن پدر خود بوده به شریعت زردشت و داراب از او تولد یافته . (برهان ). دختر بهمن بن اسفندیار بوده که سی سال پادشاهی ایران نموده پس داراب پسر خودرا ولی عهد نمود. او را چهرآزاد نیز می گفتند. از بناهای او شهر ...
-
آزاد بلگرامی
لغتنامه دهخدا
آزاد بلگرامی . [ دِ ب ِ ] (اِخ ) از شعرای پارسی گوی هند، نامش امیرغلامعلی . وفاتش در سال 1165 هَ . ق . بوده است .
-
آزاد حبشی
لغتنامه دهخدا
آزاد حبشی . [ دِ ح َ ب َ ] (اِخ ) نامش الماس و در ابتدا مملوک سیدمحمد متخلص بسحاب بود، چون شعر فارسی نیک میگفت فتحعلی شاه قاجار او را بخرید و آزاد کرد. صاحب مجمعالفصحاء در شرح حال شعرای معاصر دو شاعر آزادتخلص را یکی بعنوان «آزاد حبشی » و دیگری به نام...
-
تن آزاد
لغتنامه دهخدا
تن آزاد. [ ت َ ](ص مرکب ) آسوده . آرام . تندرست . تناسان : جاودان شاد و تن آزاد ز یادآن نکوخوی پسندیده سیر.فرخی .
-
نجم آزاد
لغتنامه دهخدا
نجم آزاد. [ ن َ م ِ ] (اِخ ) اسم نفس فلک مشتری است . (انجمن آرا).
-
حسین آزاد
لغتنامه دهخدا
حسین آزاد. [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) یا میرزا حسین خان آزاد. او طبیب ظل السلطان ، سلطان مسعودمیرزا پسر بزرگ ناصرالدین شاه بود، و وی پسر میرزا یوسف خان مستشار پست خانه بود، که از آزادیخواهان و طالبین اصلاح عصر خود بقلم میرفت ، و او را رساله ای است درباب ...
-
حسین آزاد
لغتنامه دهخدا
حسین آزاد. [ ح ُ س ِ ن ِ ] (اِخ ) دهلوی (محمد...) ملقب به شمس العلماء. درگذشته ٔ 1330 هَ . ق . او راست : «آب حیات » که تذکره ٔ شعرای هند است . (ذریعه ج 1 ص 1 و ج 10 ص 111).
-
چشمه آزاد
لغتنامه دهخدا
چشمه آزاد. [ چ ِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه حمام ، بخش جنت آباد شهرستان مشهد که در 30 هزارگزی شمال باختری صالح آباد واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل و 97 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، ذرت و پنبه . شغل اهالی زراعت و مالداری و راه...
-
گردن آزاد کردن
لغتنامه دهخدا
گردن آزاد کردن . [ گ َ دَ ک َ دَ ](مص مرکب ) آزاد کردن . از بندگی رهاندن : گرد کسی گردم کز بند جهل طاعتش آزاد کند گردنم .ناصرخسرو.
-
ده آزاد شیرخان
لغتنامه دهخدا
ده آزاد شیرخان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل در ده هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . سکنه ٔ آن 150 تن می باشد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).