کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزادی به قید ضمانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آزادی طلب
لغتنامه دهخدا
آزادی طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) آزادیخواه .
-
آزادی طلبی
لغتنامه دهخدا
آزادی طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آزادی طلب . آزادیخواهی .
-
خط آزادی
لغتنامه دهخدا
خط آزادی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قباله و چک که مولی در تحریر عبدی دهد. برات آزادی . (یادداشت بخط مؤلف ). مقابل خط غلامی . (آنندراج ) : گفت که از دست بند عشق تو جستم کم خط آزادی از عذاربرآمد. سوزنی .خط آزادی نگیری صائب از بی طاقتی تا ...
-
جستوجو در متن
-
تاوان داری
لغتنامه دهخدا
تاوان داری . (حامص مرکب ) ضمانت . پذیرفتاری . ضمان . رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
-
قیود
لغتنامه دهخدا
قیود. [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) (شرح قاموس ). رجوع به قید شود.
-
بی قید
لغتنامه دهخدا
بی قید. [ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + قید) بی بند. لاقید. (یادداشت مؤلف ). مطلق العنان و آزاد. (آنندراج ). || لاابالی در کارها. || بی ضبط و ربط. || بی ترتیب . (ناظم الاطباء). رجوع به قید شود.
-
قید
لغتنامه دهخدا
قید. (ع اِ) به کسر قاف ، مقدار و اندازه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قَید شود.
-
عهده داری
لغتنامه دهخدا
عهده داری . [ ع ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) به عهده داشتن و تعهد. (فرهنگ فارسی معین ). تقبل .پذیرفتاری . تاوان داری . || ضمان . ضمانت .
-
عهیدی
لغتنامه دهخدا
عهیدی . [ ع ُهَْ هََ دا ] (ع اِ)ضمانت و پذرفتاری . (ناظم الاطباء). بمعنی عِهدان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عهدان شود.
-
اقیاد
لغتنامه دهخدا
اقیاد. [ اَق ْ] (ع اِ) ج ِ قید، بمعنی بند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قید شود.
-
قید
لغتنامه دهخدا
قید. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آنکه نرمی و مساهله کند با تو چون بند کنی او را. || ستور که به کشیدن گردن دهد. || بعیر قَیِّد؛ شتر رام شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قَید شود.
-
قید
لغتنامه دهخدا
قید. [ ق َ ] (ع مص ) اندازه کردن . (منتهی الارب ). گویند: قید الشی ٔ (مجهولاً)؛ ای قُیِّدَ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || در تداول فارسی زبانان ، مقید کردن در زندان . || حبس . زندانی گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ)منگنه . پرس . (یادداشت مؤلف...
-
عهدان
لغتنامه دهخدا
عهدان . [ ع ِ ] (ع اِ) ضمان وپذرفتاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضمانت و کفالت . (از اقرب الموارد). عُهَّیدی ̍. رجوع به عهیدی شود. || عهدان الشی ٔ؛ وقت آن . (از اقرب الموارد از اساس ). عِدّان . رجوع به عدان شود.
-
طوالق
لغتنامه دهخدا
طوالق . [ طَ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طالقة. زن های وارسته از قید نکاح . رجوع به طالقه شود.