کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزادکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزادکننده
لغتنامه دهخدا
آزادکننده . [ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مُعْتِق . محرِّر. مولی .
-
جستوجو در متن
-
رهایی بخش
لغتنامه دهخدا
رهایی بخش . [ رَ ب َ ] (نف مرکب ) آزادکننده و معاف کننده . (ناظم الاطباء). آزادکننده و رهایی دهنده . (آنندراج ). خلاص بخش .
-
محررات
لغتنامه دهخدا
محررات . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحَرِّرَة. زنان آزادکننده .
-
معتق
لغتنامه دهخدا
معتق . [ م ُت ِ ] (ع ص ) آزادکننده ٔ بنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتاق شود.
-
خلاص
لغتنامه دهخدا
خلاص . [ خ َل ْ لا ] (ع ص ) نجات دهنده . آزادکننده . رهاکننده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
محررة
لغتنامه دهخدا
محررة. [ م ُ ح َرْ رِ رَ ] (ع ص ) مؤنث محرر. نویسنده و تحریرکننده ٔ زن . کاتبة. ج ، محررات . || زن آزادکننده .
-
مستنقذ
لغتنامه دهخدا
مستنقذ. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) خلاص کننده و نجات دهنده کسی را. (از اقرب الموارد). رهاننده .آزادکننده . منجی . رهاکننده . رجوع به استنقاذ شود.
-
دامکش
لغتنامه دهخدا
دامکش . [ ک َ ] (نف مرکب ) دام گسترنده . پهن کننده ٔ دام . دام نهنده . || بازی دهنده . || خلاص کننده ٔ از دام . بردارنده ٔ دام و آزادکننده ٔ در دام مانده .
-
تیموله اون
لغتنامه دهخدا
تیموله اون . [ م ُ ل ِ اُ ] (اِخ ) از سران دولت یونان قدیم (410-336 ق .م .) و آزادکننده ٔ سیراکوس است . وی به قانون و آزادی بحدی عشق می ورزید که برادرش را محکوم به مرگ کرد. (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیمولیون شود.
-
رهاننده
لغتنامه دهخدا
رهاننده . [ رَ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) نجات دهنده . خلاص کننده . (فرهنگ فارسی معین ). ناجی . مخلص . مجیر. منجی . (یادداشت مؤلف ). آزادی بخشنده . آزادکننده : رهاننده ٔ ماست از اژدهانه کشتن بودرنج او را بها. فردوسی .ستایش گرفت آفریننده رارهاننده از بند...
-
محرر
لغتنامه دهخدا
محرر. [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) آزادکننده ٔ بنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آزادی دهنده . (ناظم الاطباء). || کسی که نامزد میگردد برای خدمت مسجد وعبادت خدای تعالی . || آنکه پاک میکند کلام را از حشو و زوائد. (ناظم الاطباء). آنکه پاک کند کلام را از حشو ...
-
مولی
لغتنامه دهخدا
مولی . [ م َ لا ] (ع ص ، اِ) مولا. آزادکرده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از اقرب الموارد). آزادکرده . (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). آزادشده . آزادکرده شده . مُعْتَق . ج ، مَوالی . و منسوب بدان مولوی است . (یاد...
-
ولی
لغتنامه دهخدا
ولی . [وَ لی ی / وَ ] (از ع ص ، اِ) محب و صدیق . (از اقرب الموارد). محب و دوستدار. معین و ناصر. (کشاف اصطلاحات الفنون ). ناصر. نصیر. (اقرب الموارد). یاری دهنده . (غیاث اللغات ). یار و مددکار. || دوست . (منتهی الارب ). دوست و صدیق . (غیاث اللغات ) : ه...