کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرواره
لغتنامه دهخدا
آرواره . [ وا رَ / رِ ] (اِ) (از: آر، مخفف آره ، حفره ٔ دندان + واره ، جای ) هر یک از دو قطعه استخوان که دندانهای فوقانی و تحتانی بر آن جای دارد. || تَوَسُعاً، فَک . و رجوع به حاشیه ٔ کلمه ٔ آره شود.
-
واژههای مشابه
-
ارواره
لغتنامه دهخدا
ارواره . [ اَرْ وا رَ / رِ ] (اِ) آرواره . رجوع بهمین کلمه شود. ارواره در فرهنگهای فارسی ضبط نشده و شاید از لغات عامیانه پنداشته شده است . این کلمه در اوستا هنوهرنه آمده و در تفسیر پهلوی اِرْوارَک ترجمه شده . در فصل 24 بندهش بند 3 کلمه ٔ ((اِروار)) ن...
-
غدد زیر آرواره
لغتنامه دهخدا
غدد زیر آرواره .[ غ ُ دَ دِ رِ آرْ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از انواع غدد بزاقی . رجوع به غدد بزاقی شود.
-
واژههای همآوا
-
ارواره
لغتنامه دهخدا
ارواره . [ اَرْ وا رَ / رِ ] (اِ) آرواره . رجوع بهمین کلمه شود. ارواره در فرهنگهای فارسی ضبط نشده و شاید از لغات عامیانه پنداشته شده است . این کلمه در اوستا هنوهرنه آمده و در تفسیر پهلوی اِرْوارَک ترجمه شده . در فصل 24 بندهش بند 3 کلمه ٔ ((اِروار)) ن...
-
جستوجو در متن
-
آریه
لغتنامه دهخدا
آریه . [ ری ی َ ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ فارسی آرواره ) سوراخ که دندان در آن جای دارد. (بحرالجواهر). || آری ّ. آخیه که چهارپایان را بدان بندند. معلف . ج ، اواری .
-
شمشیرماهی
لغتنامه دهخدا
شمشیرماهی . [ ش ِ / ش َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) گونه ای ماهی که در جلو آرواره ٔ بالایی دارای زایده ٔ استخوانی طویل و تیز برنده جهت دفاع از خود و شکار دارد. سیف . (فرهنگ فارسی معین ).
-
امبرین
لغتنامه دهخدا
امبرین . [ اُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی ماهی از خانواده ٔ سین که در اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه و اقیانوس هند زندگی می کند از مشخصات این نوع ماهی ریش مانندی است که در آرواره ٔ پایین دارد. (از لاروس بزرگ ).
-
فک
لغتنامه دهخدا
فک . [ ف َک ک ] (ع مص ) جدا کردن چیزی را. (منتهی الارب ). جدا کردن و دور کردن یکی از دیگری . (از اقرب الموارد). || رهانیدن رهن را و بیرون آوردن . (منتهی الارب ). رهانیدن رهن و بیرون آوردن آن از دست مرتهن . (از اقرب الموارد). || آزاد کردن بنده را. || ...
-
دندانخانه
لغتنامه دهخدا
دندانخانه . [ دَ خا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) لحی . دو استخوان زیر و زبر دهان که دندانها برآن روید. آرواره . (یادداشت مؤلف ) : و تن او [ قسمی مار ] کوچکتر است لکن دندانخانه بزرگ است و دندانخانه را به تازی اللحی گویند و او را بدین سبب لحیانی گویند. (ذخی...
-
شمپانزه
لغتنامه دهخدا
شمپانزه . [ ش َ زِ ] (فرانسوی ، اِ) شامپانزه . گونه ای از میمونهای انسان نما که بدون دم است و در جنگلهای آفریقا میزید. قدش از انسان کوتاهتر و بدنش از موهای بلند پوشیده شده است . فرمول دندانیش شبیه انسان است ،ولی آرواره ٔ بزرگ قوی و همچنین دندانهای نی...
-
خارداران
لغتنامه دهخدا
خارداران . (اِ مرکب ) خارداران که بنام اکینیدها یا توتیاهای دریائی یا اورسن ها موسوم میباشند خارپوستانی هستند که بدنشان را جلد سختی پوشانده است ، این جلد سخت از صفحات بهم پیوسته ای ترکیب گردیده که مانند خارپوستان دیگر در درون درم بوجود آمده اند و روی...
-
مورچه گیر
لغتنامه دهخدا
مورچه گیر. [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) که مورچه را بگیرد. که شکار مورچه کند. مورچه خوار. رجوع به مورچه خوار در معنی دوم شود. || (اِ مرکب ) حشره ای است ازراسته ٔ رگ بالان شبیه سنجاقک با چهار بال که در روی زمینهای شنی یا خاکی حفره ٔ قیف مانندی برای خود می...