کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرسام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارسام
لغتنامه دهخدا
ارسام . [ اَ ] (اِخ ) ارساماسس . ارسامس . ارسامن . مبدّل ارشام . نام گروهی از بزرگان عهد هخامنشی از جمله نام پدر هیستاسپ (ویشتاسپ ، گشتاسب ) و جدّ داریوش . (ایران باستان ص 2450). || پسر داریوش (بزرگ ) از آرتیس تُن دختر کوروش . وی در عصر خشایارشا زمان...
-
ارسام
لغتنامه دهخدا
ارسام . [ اِ ] (ع مص ) ارسام ناقه ؛ راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (منتهی الأرب ). راندن ناقه را تا نشان سپل او بر زمین ماند. مؤلف تاج العروس آرد: و ارسمتها انا. قال حمیدبن ثور:أجدّت برجلیها النجاء و کلفت بعیری غلامی الرسیم فأرسما.قال ابو...
-
واژههای همآوا
-
عرصام
لغتنامه دهخدا
عرصام . [ ع ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). عَراصِم . عَرصم . رجوع به عراصم و عرصم شود.
-
ارسام
لغتنامه دهخدا
ارسام . [ اَ ] (اِخ ) ارساماسس . ارسامس . ارسامن . مبدّل ارشام . نام گروهی از بزرگان عهد هخامنشی از جمله نام پدر هیستاسپ (ویشتاسپ ، گشتاسب ) و جدّ داریوش . (ایران باستان ص 2450). || پسر داریوش (بزرگ ) از آرتیس تُن دختر کوروش . وی در عصر خشایارشا زمان...
-
ارسام
لغتنامه دهخدا
ارسام . [ اِ ] (ع مص ) ارسام ناقه ؛ راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (منتهی الأرب ). راندن ناقه را تا نشان سپل او بر زمین ماند. مؤلف تاج العروس آرد: و ارسمتها انا. قال حمیدبن ثور:أجدّت برجلیها النجاء و کلفت بعیری غلامی الرسیم فأرسما.قال ابو...
-
جستوجو در متن
-
ارسامس
لغتنامه دهخدا
ارسامس . [ اَ م ِ ] (اِخ ) نام سپاهسالاری معاصر داریوش که بر او طغیان کرد. || پسر اردشیر درازدست . او را اُسوس بکشت . و رجوع به ارسام و ارشام و ارسامن شود.
-
کورش اول
لغتنامه دهخدا
کورش اول . [ رُ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) «تیس پس » پادشاه پارس در سال 640 ق .م . درگذشت و سلطنت او بین دو پسرش یعنی کورش (سیروس ) و «آریارمن » تقسیم شد. گرچه آریارمن پسر کوچکتر «تیس پس » بود ولی چون پس از استقلال «تیس پس » در فرمانروایی متولد شده بود، او...
-
شمشاط
لغتنامه دهخدا
شمشاط. [ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است .(از ناظم الاطباء). شهری است از آن شهر است ابوالربیع محمدبن زیاد شمشاطی محدث . (منتهی الارب ). شمشاط از اقلیم پنجم است [ از بلاد روم ] طولش از جزایر خالدات عب له و عرض از خط. (نزهةالقلوب ج 3 ص 96). چون به شمشاط و م...
-
اردشیر سوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر سوم . [ اَ دَ / دِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ).نام و نسب : نام او اُخُس بود که تصور میکنند یونانی شده ٔ وهوک است ، وی پس از اینکه به تخت نشست ، خود را اردشیر نامید، اسم او را چنین نوشته اند: در کتیبه ٔ تخت جمشید، که از خود اوست ، ارت َ خْش...