کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرایش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرایش کردن
لغتنامه دهخدا
آرایش کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تزیین . تزیّن . آراستن . جلوه کردن . || طرازیدن . پدرام کردن . تدبیج . تنقیش . خودسازی .
-
واژههای مشابه
-
آرایش خورشید
لغتنامه دهخدا
آرایش خورشید. [ ی ِ ش ِ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) نام نوا و لحن اول است از جمله ٔ سی لحن باربد : چو زد زآرایش خورشید راهی در آرایش بدی خورشید ماهی . نظامی .|| (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً، خط عارض خوبان .
-
آرایش کننده
لغتنامه دهخدا
آرایش کننده .[ ی ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زاین . آرایشگر.
-
آرایش گاه
لغتنامه دهخدا
آرایش گاه . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) آنجا که آرایش کنند. || دکان سلمانی .
-
جستوجو در متن
-
چاسان فاسان کردن
لغتنامه دهخدا
چاسان فاسان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام از زنان بمزاح ، بزک کردن . آرایش کردن . بزک دوزک کردن . آرایش کردن زن روی خود را با سفیدآب و سرخاب و وسمه و سرمه و غیره .
-
جقرم
لغتنامه دهخدا
جقرم . [ ج َ رَ ] (ع مص ) آراستن . آرایش کردن . مزین کردن . زیور بستن . زینت کردن . || مشهور کردن . شهره کردن . نامدار کردن . (دزی ).
-
گریم کردن
لغتنامه دهخدا
گریم کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (مرکب از گریم فرانسه و مصدرِ کردن فارسی ) چین انداختن به چیزی . بزک کردن . آرایش دادن . آراستن کسی را. به شکلی درآوردن .
-
سیابیدن
لغتنامه دهخدا
سیابیدن . [ دَ ] (مص ) آرایش کردن . زینت دادن . پیراستن . آماده کردن . (ناظم الاطباء). آراستن . (آنندراج ).
-
هرهفت کردن
لغتنامه دهخدا
هرهفت کردن . [ هََ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هفت قلم آرایش کردن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آرایش کردن خود یا دیگری را. آراستن و زیب و زیور به کار بردن : خاقانیا عروس صفا را به دست فقرهرهفت کن که هفت تنان دررسیده اند. خاقانی رجوع به هرهفت و هر هفت کر...
-
گیتی آراستن
لغتنامه دهخدا
گیتی آراستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آراستن گیتی . آرایش کردن گیتی .
-
خینیدن
لغتنامه دهخدا
خینیدن . [دَ] (مص ) آراستن . آرایش کردن . زیبیدن . زینت دادن . (ناظم الاطباء).
-
زیوری
لغتنامه دهخدا
زیوری . [ زی وَ ] (حامص ) عمل آرایش و پیرایش . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) که آرایش و زینت کند. که شغل او زینت و زیب کردن باشد. و رجوع به زیور شود.
-
چسان فسان کردن
لغتنامه دهخدا
چسان فسان کردن . [ چ ِ ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاسان فاسان کردن . در تداول عوام ، آرایش کردن . بزک کردن . آراستن سر و بر. رجوع به چسان فسان و چاسان فاسان شود.