کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرایشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آرایش گاه
لغتنامه دهخدا
آرایش گاه . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) آنجا که آرایش کنند. || دکان سلمانی .
-
جستوجو در متن
-
پیرایشگاه
لغتنامه دهخدا
پیرایشگاه . [ را ی ِ ] (اِ مرکب ) دکان حلاق . جای موی سر ستردن . آنچه امروز آرایشگاه نام گرفته .
-
بربر
لغتنامه دهخدا
بربر. [ ب َ ب َ ] (اِ) حجام و جراح و سرتراش . (ناظم الاطباء).- بربرخانه ؛ بربر دکان . دکان سرتراشی . (ناظم الاطباء). سلمانی . آرایشگاه .
-
خوار ساختن
لغتنامه دهخدا
خوار ساختن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) حقیر ساختن . ناچیز کردن . بی اعتبار کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || نرم ساختن مو. مرتب کردن مو، چون : فلان آرایشگاه خوب مو را خوار می سازد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...