کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آذینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آذینه
لغتنامه دهخدا
آذینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آدینه .
-
واژههای مشابه
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَ ن َ ] (اِخ )وادیی است از وادیهای جهت قبلیة. (معجم البلدان ).
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَ ن َ ] (ع اِ مصغر) مصغر اُذُن . گوش خرد. گوشک .
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَن َ ] (اِخ ) ابن سمیدع . نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب ) و او در اواسط مائه ٔ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز ...
-
واژههای همآوا
-
آزینه
لغتنامه دهخدا
آزینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رجوع به آژینه شود.
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَ ن َ ] (اِخ )وادیی است از وادیهای جهت قبلیة. (معجم البلدان ).
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَ ن َ ] (ع اِ مصغر) مصغر اُذُن . گوش خرد. گوشک .
-
اذینه
لغتنامه دهخدا
اذینه . [ اُ ذَن َ ] (اِخ ) ابن سمیدع . نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب ) و او در اواسط مائه ٔ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز ...
-
ازینه
لغتنامه دهخدا
ازینه . [ ] (اِخ ) اینه قازطاغی بازاری . نام قصبه ٔ مرکز قضا در سنجاق ((بیغا)) در 12هزارگزی جنوبی قلعه ٔ سلطانیه در کنار رودی کوچک که بنهر مندرس فرومیریزد و قریب 4000 تن سکنه دارد. قضای ازینه محدود است از سمت شمال به قسمت شمال غربی لوا و از طرف مغرب ...
-
ازینه
لغتنامه دهخدا
ازینه . [ ] (اِخ ) رجوع به اینه آباد و سرای کویی و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
جستوجو در متن
-
دقرة
لغتنامه دهخدا
دقرة. [ دِ رَ ] (اِخ ) نام مادرعبدالرحمان بن اذینه که تابعیه است . (منتهی الارب ).
-
تدمر
لغتنامه دهخدا
تدمر. [ت َ م ُ ] (اِخ ) نام دختر حسان بن اُذَیْنة است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.