کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آده
لغتنامه دهخدا
آده . [ دَ / دِ ] (اِ)چوب بلند افقی که دو سر آن بر دو چوب افراشته و عمودی استوار کنند تا کبوتران و دیگر پرندگان بر آن نشینند. و آن را اَده بفتح همزه نیز گویند : فلک چو برج کبوتر کبوتران چو نجوم میان برج خط استواست چون آده . سنجری .در صورتی که در بیت ...
-
واژههای مشابه
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اَ دَه ْ ] (ع مص ) فراهم آمدن کار قوم .
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) جبرائیل . راهب یسوعی از خاندان ادّه ٔ مارونیه لبنانیة. او راست : القواعد الجلیةفی علم العربیة که در مطبعةالیسوعیین بیروت در دو جزو بطبع رسیده و طبع دوم آن بسال 1896 م . بوده است . تولد وی بسال 1848 و وفات 1914م . (معجم المطبو...
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) نجیب بن بشارة (دکتر). متخصص فن ّ ولادت و امراض زنان در قاهره . خاندان اده در بیروت و لبنان شهرت دارند و اصل آن از ادة جُبَیل (قریه ای از لبنان ) است . او راست : تدبیر صحةالحامل و النفساء والطفل اثناءالعامین الاولین که آنرا بز...
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ )دو قریه است بشمال لبنان : نخست بناحیه ٔ بترون در قضائی به همین نام که در حدود 300 تن سکنه دارد از موارنة. دوم بناحیه ٔ جبیل سفلی در قضاء کسروان و سکنه ٔ آن قریب 200 تن از موارنة. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (ع ص ، اِ) اِدّ. عجب . شگفت . || بلای عظیم . سختی زمانه . || کار سخت و زشت . ج ، آداد، اِدَد.
-
ادة
لغتنامه دهخدا
ادة. [ اِدْ دَ ] (ع ص ، اِ) اِدّ. سختی . || کار زشت . || عجب . شگفت : داهیة اِدَّة؛ آفت و بلای بزرگ . ج ، اِدَد.
-
ادة
لغتنامه دهخدا
ادة. [ اِ دَ تُن ْ ](علامت اختصاری ) ئدة. رمزِ فائدة. (مقیاس الهدایة).
-
اده بالی
لغتنامه دهخدا
اده بالی . [ ] (اِخ ) یکی از پیشوایان و رؤسای علما و مشایخ عثمانی . مولد او قره مان . او پس از فراگرفتن مقدمات علوم بشام رحلت کرد و از علمای آن ناحیت فقه و حدیث و تفسیر و دیگر دانشها آموخت و بموطن خویش بازگشت و بسلطان عثمان خان پیوست و مرجع کل مسائل...
-
واژههای همآوا
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اَ دَه ْ ] (ع مص ) فراهم آمدن کار قوم .
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) جبرائیل . راهب یسوعی از خاندان ادّه ٔ مارونیه لبنانیة. او راست : القواعد الجلیةفی علم العربیة که در مطبعةالیسوعیین بیروت در دو جزو بطبع رسیده و طبع دوم آن بسال 1896 م . بوده است . تولد وی بسال 1848 و وفات 1914م . (معجم المطبو...
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) نجیب بن بشارة (دکتر). متخصص فن ّ ولادت و امراض زنان در قاهره . خاندان اده در بیروت و لبنان شهرت دارند و اصل آن از ادة جُبَیل (قریه ای از لبنان ) است . او راست : تدبیر صحةالحامل و النفساء والطفل اثناءالعامین الاولین که آنرا بز...
-
اده
لغتنامه دهخدا
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ )دو قریه است بشمال لبنان : نخست بناحیه ٔ بترون در قضائی به همین نام که در حدود 300 تن سکنه دارد از موارنة. دوم بناحیه ٔ جبیل سفلی در قضاء کسروان و سکنه ٔ آن قریب 200 تن از موارنة. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).