کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخرک
لغتنامه دهخدا
آخرک . [ خ ُ رَ ] (اِ مصغر) آخُرِ خُرد. || (اِ مرکب ) ترقوه . چنبر گردن . آخُره : تیغ تو تیز نیست که شد خنک توسنی (کذا)درخورد او بگردن خصم آخرک بود.امیرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
آخورک
لغتنامه دهخدا
آخورک . [ خ ُ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به آخرک و آخره شود.
-
آخره
لغتنامه دهخدا
آخره . [ خ ُ رَ / رِ ] (اِ) آخوره . آخُرک . ترقوه . چنبره ٔ گردن . || گودی که در میان توده ٔ خاک کنند تا در آن آب ریزند گل ساختن را. || طویله ، به معنی طنابی درازو برکشیده که چندین اسب بدو توان بستن : تیغزنان میرسد خسرو انجم ز شرق کو همه شب دررمید زآ...
-
ترقوة
لغتنامه دهخدا
ترقوة. [ ت َ ق ُ وَ ] (ع اِ) چنبر گردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوانی است مابین ثغرةالنحر و عاتق . (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، تراقی ، ترائق . (منتهی الارب ). مأخوذ از تازی ، استخوا...
-
آخر
لغتنامه دهخدا
آخر. [ خ ُ ] (اِ)آخور. جایگاهی از گل و سنگ و مانند آن کرده کاه و جو و علف خوردن ستور را. معلف . اَری . متبن . آغیل . ستورگاه . پایگاه . پاگاه . ستورخانه . اصطبل . (زمخشری ). جائی که چهارپایان را بندند. طویله به معنی متداول این عصر. آکنده . || آخیه . ...
-
استخوان
لغتنامه دهخدا
استخوان . [ اُ ت ُ خوا / خا ] (اِ) عَظْم . (دهار) (منتهی الارب ). قسمت صلب و سختی که در بدن حیوان و نبات است . و آن عام است بر حیوانات و نباتات ، برخلاف استه که مخصوص نباتات است . (برهان ). عضویست که صلابت آن بدانجا رسد که آنرا نتوان دوتا کرد یا عضو ...