کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخذه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخذه
لغتنامه دهخدا
آخذه . [ خ ِ ذَ ] (ع ص ) تأنیث آخذ. || (اِمص ) سستی در عضو. جمود.
-
واژههای مشابه
-
اخذه
لغتنامه دهخدا
اخذه . [ اَ ذَ ] (ع اِ) (اصطلاح طب ) جمود. شخوص . این هر سه نام بیماری ایست که ناگاه حس و حرکت مردم فروگرفته شود چنانکه اگر بر پای باشد یا نشسته یا خفته یا اندر کاری باشد چون این علت پدید آید هم بر آن شکل بماند خشک ، و اگر بیدار باشد چشمها بازکرده بم...
-
اخذة
لغتنامه دهخدا
اخذة. [ اُ ذَ ] (ع اِ) افسون . جادوئی . سحر. کار بغایت نازک و باریک که مانندسحر باشد. || مُهره ٔ افسون که بدان زنان عرب مردان را از زنان دیگر بند کنند. || اخذةالنّار؛ زمان اندک بعد از غروب آفتاب و قولهم : بادر بزندک اخذةالنار؛ شتاب کن بگیرائی آتش با ...
-
واژههای همآوا
-
اخذه
لغتنامه دهخدا
اخذه . [ اَ ذَ ] (ع اِ) (اصطلاح طب ) جمود. شخوص . این هر سه نام بیماری ایست که ناگاه حس و حرکت مردم فروگرفته شود چنانکه اگر بر پای باشد یا نشسته یا خفته یا اندر کاری باشد چون این علت پدید آید هم بر آن شکل بماند خشک ، و اگر بیدار باشد چشمها بازکرده بم...
-
جستوجو در متن
-
زابر
لغتنامه دهخدا
زابر. [ ب َ ] (ع اِ) اخذه بزابره ؛ گرفت آن را همه . (منتهی الارب ).
-
اغتلات
لغتنامه دهخدا
اغتلات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر غفلت گرفتن . یقال : اغتلته ؛ اذا اخذه علی غرة. (منتهی الارب ). بر غفلت گرفتن . (ناظم الاطباء). کسی را بر بی خبری گرفتن : تغلته و اغتلته ؛ اخذه علی غرة. (از اقرب الموارد).
-
ظوف
لغتنامه دهخدا
ظوف . (ع اِ) اخذه بظوف رقبته و بظاف رقبته ؛ گرفت آن را همه یعنی به پوست گردن وی . || ترکته بظوفها و بظافها؛ گذاشتم آن را تنها.
-
صنایة
لغتنامه دهخدا
صنایة. [ ص ِ ی َ ] (ع اِ) همه . یقال : اخذه بصنایته ؛ ای بجمیعه . (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
صوی
لغتنامه دهخدا
صوی . [ ص ُ وا ] (ع اِ) اطراف . اخذه بصواه ؛ یعنی گرفت او را بهمه ٔ اطراف وی . (منتهی الارب ).
-
غشمیر
لغتنامه دهخدا
غشمیر. [ غ ِ ] (ع اِمص ) سختی ، یقال : اخذه بالغشمیر؛ ای بالشدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شدت . (اقرب الموارد).
-
قلیلة
لغتنامه دهخدا
قلیلة. [ ق ِل ْ لی ل َ ] (ع اِ) همه و جمله . اخذه بقلیلته ؛ ای بجملته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اقلیلی
لغتنامه دهخدا
اقلیلی . [ اِ لی لا ] (ع اِ) همه : اخذه باقلیلاه . (منتهی الارب ). همگی . بالتمام . جمهور. (ناظم الاطباء).