کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخاء
لغتنامه دهخدا
آخاء. (ع اِ) ج ِ اَخ . اخوان . اِخوه .
-
واژههای مشابه
-
اخاء
لغتنامه دهخدا
اخاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَخ . آخاء. برادران .
-
اخاء
لغتنامه دهخدا
اخاء. [ اِ ] (ع مص ) مؤاخاة. اخاوت . اخوّت . وِخاء. برادری . برادری کردن با کسی . با هم برادری گرفتن . || دوست گردیدن .
-
واژههای همآوا
-
اخاء
لغتنامه دهخدا
اخاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَخ . آخاء. برادران .
-
اخاء
لغتنامه دهخدا
اخاء. [ اِ ] (ع مص ) مؤاخاة. اخاوت . اخوّت . وِخاء. برادری . برادری کردن با کسی . با هم برادری گرفتن . || دوست گردیدن .
-
جستوجو در متن
-
وخاء
لغتنامه دهخدا
وخاء. [ وِ ] (ع مص ) اخاء. برادری کردن . اخوت . مواخات . مواخاة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
اخاوة
لغتنامه دهخدا
اخاوة. [ اِ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. اخوت . وِخاء. مؤاخات . برادر شدن . || دوست شدن .
-
اخو
لغتنامه دهخدا
اخو. [ اَ ] (ع اِ) حالت رفعی اخ . برادر. برادر نسبی . || دوست . همنشین . ج ، اخون ، آخاء، اِخوان ، اُخوان ، اِخوة، اُخوة، اُخُوّ، اُخوّة.
-
اخوت
لغتنامه دهخدا
اخوت . [ اُ خ ُوْ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. مواخاة. اِخاوت . وخاء. وخائت : والی جوزجان میان ایشان بوساطت بایستاد و نصایح و مواعظ بلیغ تنبیه کرد تا مگر ایشانرا بر قانون اخوت و موافقت مستقیم بدارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 189). || برادر شدن . (تاج ال...
-
برادری
لغتنامه دهخدا
برادری . [ ب َ دَ ] (حامص ) برادر بودن . اخوت . اخاء. اخاوت . (یادداشت بخط مؤلف ). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی . (منتهی الارب ) : آئین برادری وشرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری . سعدی .|| مساوات . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مواخات
لغتنامه دهخدا
مواخات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) مؤاخات . مؤاخاة. برادری کردن و برادر گرفتن کسی را. (غیاث ) (آنندراج ). برادری و برادری گرفتگی و اخوت . (ناظم الاطباء). اخاء. اخاوت . وخاء. محالفه . برادر شدن . برادری . برادر گرفتن کسی را. صیغه ٔ برادری با کسی خواندن...
-
اخ
لغتنامه دهخدا
اخ . [ اَ ] (ع اِ) برادر : واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی . (قرآن 30/20 - 31). در این وقت اخی و معتمدی ابوالقاسم ابراهیم بن عبداﷲ الحصری ... برسولی فرستاده آمد. (تاریخ بیهقی ).بسوی تست همه میل دولت و اقبال چو میل یارسوی یار و میل اخ سوی اخ . سوزنی...