کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آجیل خوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آجیل خوری
لغتنامه دهخدا
آجیل خوری .[ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن آجیل کنند.
-
واژههای مشابه
-
اجیل
لغتنامه دهخدا
اجیل . [ اَ ] (ع ص ، اِ) آنکه پس ماند. آنکه درنگ کند. پس ماننده . درنگ کننده . (منتهی الارب ). مقابل عجول . || آب فراهم شده در کولاب . (منتهی الارب ). || گل و لای که جمع کرده میشود گرداگرد درخت خرما. (منتهی الارب ). ج ، اُجل .
-
اجیل
لغتنامه دهخدا
اجیل . [ اُ ج َ ] (اِخ ) پدر عمر و عثمان و این هر دو برادر محدّث بوده اند. (منتهی الارب ).
-
اجیل
لغتنامه دهخدا
اجیل . [ اُ ج َ ] (اِخ ) پدر ناعم تابعی مولای ام ّ سلمه . (منتهی الارب ).
-
آجیل فروش
لغتنامه دهخدا
آجیل فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) بایع و فروشنده ٔ آجیل .
-
آجیل فروشی
لغتنامه دهخدا
آجیل فروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) شغل آجیل فروش . || (اِ مرکب ) دکان آجیل فروش .
-
آل آجیل
لغتنامه دهخدا
آل آجیل . (اِ مرکب ، از اتباع ) آل و آجیل . آجیل و جز آن . توسعاً، سود. فائده .
-
آل و آجیل
لغتنامه دهخدا
آل و آجیل . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل آجیل . آجیل و جز آن . آجیل با امثال آن .
-
جستوجو در متن
-
خوری
لغتنامه دهخدا
خوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص ) عمل خوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).- آبجوخوری ؛ لیوانی برای خوردن آبجو.- آب خوری ؛ لیوانی که برای خوردن آب بکار میرود.- || نوعی دهانه ٔ اسب ، که ساده تر از هویزه است و میله ٔ مستقیمی است که در دهان اسب درآید و با بودن آن ...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...