کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتروپین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ژناترپین
لغتنامه دهخدا
ژناترپین . [ ژِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نام داروئی که در طب بکار است . دانشمندانی چون ماکس ، یولونوسکی و نیتزبرگ به کشف ژنالکالوئیدها موفق شدند. این داروها تمامی خواص آلکالوئیدها را دارا هستند ولی سمیت آنها بسیار کمتر است . ژناتروپین تمام خواص آتروپین را...
-
شابیزک
لغتنامه دهخدا
شابیزک . [ زَ ] (اِ مرکب ) مردم گیاه . (ناظم الاطباء). شابیزک یا بلادن ، آتروپا بلادنا که میوه های آن بنفش و تیره و دارای ماده ٔ سمی آتروپین است که بعنوان مخدّر بکار میرود و مهرگیاه ماندرا گورا که ماده ٔسمّی آن در ریشه های ضخیم جمع میشود و در میان تم...
-
هیوسیامین
لغتنامه دهخدا
هیوسیامین . [ هی ُ ] (اِ) گردی است بی رنگ به شکل سوزنهای ریز و طعم آن نامطبوع است . در آب کمی حل شده ودر الکل و اتر و کلروفرم بخوبی محلول است . معمولاً سولفات هیوسیامین را که تنها ملح افینیال آن است در تراپوتیک به کار می برند. سولفات هیوسیامین به شکل...
-
بلادن
لغتنامه دهخدا
بلادن . [ب ِل ْ لا دُ ] (لاتینی ، اِ) مرکب از بلا به معنی زیبا، و دنا به معنی بانو و خاتون . (یادداشت مرحوم دهخدا).گیاهی است سمی از طایفه ٔ سلانه و شبیه به تاتوره و بزرالبنج ، و از آن جوهر سمی گیرند موسوم به اتروپین . (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیر...
-
مهرگیاه
لغتنامه دهخدا
مهرگیاه . [م ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی باشد شبیه به آدمی که عربان یبروح الصنم خوانند و بعضی گویند گیاهی است که با هرکس باشد محبوب القلوب خلق گردد و بعضی گویند گیاهی است که برگهای آن در مقابل آفتاب می ایستد. (برهان ). نام گیاهی است که آن را استرنگ و سگ کن ...
-
جذب
لغتنامه دهخدا
جذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). درکشیدن . چسبیدن . مقابل ردع . (یادداشت مؤلف ). و منه : «وجدت الانسان ملقی بین اﷲ و بین ال...