کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آب شویه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَ ] (ع اِ) پدر. باب . والد. بابا : رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم تا شکمْشان ندرم تا سرشان برنکنم تا بخونْشان نشود مُعْصَفَری پیرهنم تا فراوان نشود تجربت جان وتنم کاین خشوکان را جز شمس و قمر نیست ابی . منوچهری...
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَب ب ] (اِخ ) نام شهرکی به یمن .
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَب ب ] (ع اِ) گیاه . عشب . علف که چهاروا و بهائم خورد. آنچه از زمین روید. سبزه . || چراگاه . مَرعی ̍. مرتع. گیاه زار. چمن .
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَب ب ] (ع مص ) ساز کردن . بسیج کردن . بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن . (تاج المصادر بیهقی ). ساز رفتن کردن و بازآمدن . || مشتاق وطن شدن . آرزومندی زادبوم . || بساختن کاری را. (زوزنی ). || دست بردن (بشمشیر). دست بشمشیر زدن ا...
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [اِ ب ب ] (اِخ ) نام قریه ای از قراء ذوجبله به یمن .
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 11000گزی شمال خاوری کامیاران و 8000گزی خاور شوسه ٔ کرمانشاه به سنندج وهوای آن سرد. دارای 107 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات ، شغل ...
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان است . دومین ایستگاه سمنان به دامغان واقع در 36500گزی . سکنه ٔ آن همان کارمندان ایستگاه راه آهن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع در 61 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . هوای آن معتدل و دارای 9 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی ...
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 52000گزی شمال باختری صحنه و 5000گزی خلیل اﷲ. هوای آن سرد. دارای 210 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و حبوبات و قلمستان و تریاک و توتون ...
-
آب انبار
لغتنامه دهخدا
آب انبار. [اَم ْ ] (اِ مرکب ) خانه ای در زیر قسمتی از بنا حفر کرده ذخیره کردن آب را. || پارگین . (ربنجنی ). || آبدان . آبگیر. تالاب . مصنع. بَرْخ .
-
آب باران
لغتنامه دهخدا
آب باران . (اِخ ) ناحیتی خوش آب و هوا از مضافات کابل : اگرچه جای خوش کابل آب باران است بهشت روی زمین خواجه ٔ سه یاران است .؟
-
آب بینی
لغتنامه دهخدا
آب بینی . (حامص مرکب ) عمل آب بین .
-
آب سیاه
لغتنامه دهخدا
آب سیاه .(اِخ ) نام دره ای در نزدیکی شهر قنوج در هندوستان .
-
آب گرم
لغتنامه دهخدا
آب گرم . [ ب ِ گ َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان قرخبلاق و نجف آباد، بفاصله ٔ 236500 گز از تهران . || نام رودی از روافد رود گرگان .
-
آب نی
لغتنامه دهخدا
آب نی . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) میلاب (در قلیان ).