کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبکش
لغتنامه دهخدا
آبکش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ، اِمرکب ) سقاء. کشنده ٔ آب از چاه . مستخلف : بدین چاه در آب سرداست و خوش بفرمای تا من بُوَم آبکش . فردوسی .برهنه سر و پای و دوش آبکش پدر شادمان روز و شب خفته خوش . فردوسی .هم از پیش آن کس که با بوی خوش همی رفت با مشک صد...
-
واژههای مشابه
-
پیل آبکش
لغتنامه دهخدا
پیل آبکش . [ ل ِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از ابر. (آنندراج ). ابر سیاه باران بار. (انجمن آرا). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 23 شود.
-
لنبک آبکش
لغتنامه دهخدا
لنبک آبکش . [ لُم ْ ب َ ک ِ ک َ / ک ِ ] (اِخ ) نام سقائی جوانمرد و با خوان و گفتار خوش به روزگار بهرام گور پادشاه ساسانی و همان است که بهرام خواسته ٔ براهام جهود را به وی بخشید. فردوسی شرح داستان را چنین منظوم داشته است : چنان بد که روزی به نخجیر شیر...
-
جستوجو در متن
-
دجون
لغتنامه دهخدا
دجون .[ دَ ] (ع ص ) جمل دجون ؛ اشتر آبکش . (منتهی الارب ).
-
ناضحة
لغتنامه دهخدا
ناضحة. [ ض ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ناضح است . رجوع به ناضح شود. || ماده شتر آبکش . (ناظم الاطباء). سانیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). اشتر آبکش .
-
ناضح
لغتنامه دهخدا
ناضح . [ ض ِ ] (ع ص ، اِ) باران . مطر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة)(المنجد). || شتر آبکش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر یا گاو یا خری که بر آن آب کشند. (معجم متن اللغة). استر آبکش . (مهذب الاسماء).اشتر آبکش . (اقرب الموارد). شتر، ...
-
آبکشی
لغتنامه دهخدا
آبکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل آبکش : دو ترکمان از خیل او بیامدند و مدتها بر آن قلعه آبکشی کردند. (راحةالصدور راوندی ).
-
آرون
لغتنامه دهخدا
آرون . [ وَ ] (اِ) آبکش . ترشی پالا. زازل . رجوع به آردن شود. و ظاهراً یکی از دو صورت مصحف دیگریست .
-
درقع
لغتنامه دهخدا
درقع. [ دُ ق َ ] (ع ص ، اِ) شتر آبکش . (منتهی الارب ). «راویه » از آب . (از اقرب الموارد). راویه کش .
-
ثدام
لغتنامه دهخدا
ثدام . [ ث َ / ث ِ ] (ع اِ) پالونه . (منتهی الارب ). پالاون . ترشی پالا. آبکش . صافی .
-
منحاة
لغتنامه دهخدا
منحاة. [ م َ ] (ع اِ) آب راهه ٔ خمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب راهه ٔ خمیده و مسیل کجواج . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || راه آبکش ؛ یعنی مابین چاه تا منتهای سانیه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). راه آبکش ؛ یعنی راهی که شتر آبکش ا...
-
بقع
لغتنامه دهخدا
بقع. [ ب َ ق َ ] (ع مص ) پیسه گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ ابقع. (منتهی الارب ). || بسنده کردن بچیزی ،بقع به . || خالی شدن زمین از کسی یا چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تر گردیدن تن آبکش جابجا از آب : بقع المستقی . (ناظم الاط...
-
منهز
لغتنامه دهخدا
منهز. [ م ُ هََ ] (ع اِ) جای ایستادن آبکش از پشت چاه نزدیک دهان آن که پیدا و نمایان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).