کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبل الزیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبل الزیت
لغتنامه دهخدا
آبل الزیت . [ ب ِ لُزْ زَ ] (اِخ ) نام موضعی نزدیک اردن ، و آن را آبل نیز گویند.
-
واژههای مشابه
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ ] (عبری ، اِ) اسمی است به معنی چمن که در تورات بر نام قریه ای چند درآمده ، چون ابل بیت معکه ، ابل شظیم ، ابل محوله ، ابل مصرایم .
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ ](اِخ ) شهریست به سند از ناحیت بدهه ، آبادان و با نعمت سخت بسیار و اندر وی مسلمانانند. (حدودالعالم ).
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ] (ع مص ) خداوند شتران بسیار شدن . || بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب گیاه تر خوردن . || اباله ، یعنی زه و طوقه ساختن برای چاه . || غالب و قوی گردیدن . || شتران چرنده برای کسی بادید کردن . || دانا و ماهر شدن بکار شتر و گوسپند. استاد ...
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ / اُ ] (ع ص ) تر یا خشک .
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ب َ ] (ع اِمص ) گرانی و ناگواری طعام .
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ب ِ ] (اِ) قاقله ٔ صغار. هیل که در طعام کنند. هال . هل . قردامومن .
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ب ِ ] (ع ص ) فربه . || دانا بکار شتر. آنکه استاد باشد در شترداری .
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ب ُ ] (اِ) دوائی است که به شیرازی بل شیرین گویند و طراثیث و طرثوث همان است . (برهان ).
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اِ ب ِ / اِ ] (ع اِ) نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال ). ج ، آبال : محقق همان بیند اندر ابل که در خوبرویان چین و چگل . سعدی .گفتم بگریم تا ابل ،چون خر فرومانَد بگل وین ن...
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اِ ب ُ ] (از لاتینی ،اِ) غلیون . اقطی صغیر.
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اُ ب ُ ] (ع اِ) گیاهی است که بار دیگر از گیاه ِ بریده یا چریده رسته باشد. || ج ِ ابیل . || (اِخ ) نام موضعی است .
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اُب ْ ب َ ] (ع ص ) ابل ابل ؛ شتران رهاشده که کسی به آنها دست نرساند و متعرض احوال آنها نبود.
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل .[ اَ ب َل ل ] (ع ص ) سخت بی شرم . (مهذب الاسماء). بی شرم .بی حیا. شوخ . || سوگندخواره . (مهذب الاسماء). || ستمکار. بغایت ظالم . || فاسق . فاجر. || مرد سخت خصومت . جنگجو. مرد ستهنده . || بازایستاده از خیر. || دیردارنده ٔ وام . بَدبِده . مؤنث : ب...