کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبش خاتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبش خاتون
لغتنامه دهخدا
آبش خاتون . [ ب ِ ] (اِخ ) دختر اتابک سعدبن ابی بکر از سلغریان . او پس از هلاک سلجوقشاه در 666 هَ . ق . پادشاهی فارس یافت و بمیل هلاکو با منکوتیمور ازدواج کرد، و به سال 685 در تبریز درگذشت ، و بمرگ او سلسله ٔ سلغریان منقرض گردید.
-
واژههای مشابه
-
ابش
لغتنامه دهخدا
ابش . [ اَ ] (ع مص ) فراهم کردن . فراهم آوردن . جمع کردن . گرد کردن .
-
ابش
لغتنامه دهخدا
ابش . [ اَ ب َش ش ] (ع ص ) تازه روی . خندان . || آنکه زینت دهد گرداگرد سرا و در خانه ٔ کسی را بطعام و شراب .
-
ابش
لغتنامه دهخدا
ابش . [ اَ ب ِ ] (اِخ )نهمین از اتابکان سلغری فارس (662- 668 هَ .ق .).
-
آبش احمدلو
لغتنامه دهخدا
آبش احمدلو. [ ب ِ اَ م َ] (اِخ ) مرکز بلوک گرمادوز قرجه داغ به آذربایجان .
-
جستوجو در متن
-
محمود درگ
لغتنامه دهخدا
محمود درگ . [ م َ دَ ] (اِخ ) (پهلوان ) بخاری به روزگار شاه ابواسحاق آنگاه که ابش خاتون مادر شاه ابواسحاق معجر از سر برداشت و به بانگ بلند گفت ای شیرازیان آیا مردانگی و حمیت شما عار ندارد که ترکان ما را با پسرانم به اسارت برند [ این مرد برخاست و شهام...
-
عمادالدین
لغتنامه دهخدا
عمادالدین .[ ع ِ دْدْ دی ] (اِخ ) (سید...) از مقاطعان فارس در دوره ٔ ایلخانی . در سال 678 هَ . ق . که سوغُنجاق یا سونجاق ، سردار مشهور مغول به امر اباقاخان ، برای ترمیم خرابیها و رفع تعدیات عمال دیوانی به شیراز آمد، پس از برخی اصلاحات که کرد، ترتیب م...
-
ساتلمش
لغتنامه دهخدا
ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (امیر...) یا امیرزاده که نام او در نسخ خطی بصور ساتالمیش وساتلمیش وساتیلمیش وستلمیش وستلمش نیز ضبط گردیده از امرای غازان ایلخان ایران (694 - 703 هَ . ق .) وپسر بورالغی از خویشان التاجو آقا بود که در سلخ ربیعالاخر سنه ٔ 700...
-
سلغریان
لغتنامه دهخدا
سلغریان . [ س َ غ ُ ] (اِخ ) (ج ِ سلغری ، منسوب به سلغر).یا اتابکان فارس که از 543 تا 686 هَ .ق . در فارس حکومت کرده اند. این خاندان به سلغر، رئیس دسته ای از ترکمانان قبچاق انتساب دارند. یکی از نوادگان سلغر به نام سنقربن مودود در سال 543 هَ .ق . بر ف...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) احول اسفراینی از شعرای قرن هفتم هجری است که بیشتر عمرخود را در اصفهان و سپس در شیراز در دربار اتابکان فارس گذرانیده و اواخر عمر او همزمان با روزگار جوانی سعدی بوده است . وی مداح خاص اتابک عضدالدین سعدبن زنگی (591 - ...
-
اتابکان فارس
لغتنامه دهخدا
اتابکان فارس . [ اَ ب َ ن ِ ] (اِخ ) یا سلغریان که از 543 تا 686 هَ . ق . در فارس حکومت راندند. سلغر رئیس یکدسته از ترکمانان بود که با طایفه ٔ خود بخراسان کوچ کرد و پس از یک دوره تاخت و تاز بخدمت طغرل بیک پیوست و نزد او رتبه ٔ حاجبی یافت . این سلسله ...
-
پیش آوردن
لغتنامه دهخدا
پیش آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوریدن . رجوع به پیش آوریدن شود. || به حضور آوردن . به نزدیک آوردن . به خدمت آوردن . بردن نزد... : دگر روز بنشست بر تخت خویش چو دیوان لشکر بیاورد پیش . فردوسی .هر که را شعری بری یا مدحتی پیش آوری گوید این یکسر درو...
-
دلپذیر
لغتنامه دهخدا
دلپذیر. [ دِ پ َ ] (ن مف مرکب ) دل پذیر. دل پذیرفته . که دل آنرا بپذیرد. دلاویز است که مطلوب و مرغوب و دلخواه باشد. (برهان ) (آنندراج ). پذیرفته ٔ دل و آنکه حرکات و سکنانش مقبول دلها باشد. (از شرفنامه ٔ منیری ). دل نشین . دلخواه . دلچسب . محبوب . مطب...