کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابان بن سعید
لغتنامه دهخدا
ابان بن سعید. [ اَ ن ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابن عاص بن امیه . جد پنجم او عبدمناف است و از اینرو با رسول صلی اﷲعلیه وآله هم نسبت باشد. مادرش هند یا صفیه بنت مغیره است . درغزوه ٔ حدیبیه اسلام آورد و در جنگهای شام کشته شد.
-
ابان بن عبدالحمید
لغتنامه دهخدا
ابان بن عبدالحمید. [ اَ ن ِ ن ِ ع َ دِل ْ ح َ ] (اِخ ) ابن لاحق بن عفیر الرقاشی . از شعرای عرب و مداح آل برمک بوده . شاعری بسیارشعر و بیشتر اشعار او مزدوج و مسمط است و وی کتب بسیاری از فارسی و غیر آن بشعر کرده است از جمله کتاب کلیله و دمنه به امر برا...
-
ابان بن عثمان
لغتنامه دهخدا
ابان بن عثمان . [ اَ ن ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن عفان . کنیت او ابوسعید است . از ام عمر و دختر جندب بن عمر الدوسی . ودر جنگ جمل با عایشه بوده است و بزمان عبدالملک هفت سال حکومت مدینه داشته و در 86 هَ .ق . درگذشته است .و او از طبقه ٔ اولی از تابعین و صاح...
-
ابان بن عثمان
لغتنامه دهخدا
ابان بن عثمان . [ اَ ن ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زکریای لؤلؤی بجلی ، معروف به ابان احمر. صاحب کتاب مغازی در سیرت رسول اکرم . وفات او در حدود 200 هَ .ق . بوده است .
-
ابراهیم بن ابان
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن ابان . [ اِ م ِ ن ِ اَ ] (اِخ ) از رجال حدیث . بواسطه ٔپدر خویش ابان از عمروبن عثمان روایت کند و اصلاً ازمردم بصره است . دارقطنی او را بضعف منسوب میدارد.
-
واژههای همآوا
-
ابان
لغتنامه دهخدا
ابان . [ اَ ] (اِ) آبان . آبانماه . ماه هشتم سال شمسی فارسی مطابق عقرب عربی و تشرین اول سریانی . و آن ماه دوم خزانست . اقطمبریوس رومی از دهم مهر تا دهم آبان باشد : پس از شهریور و مهر و ابان و آذر و دی دان که بر بهمن جز اسفندارمذ ماهی نیفزاید.ابونصر ف...
-
ابان
لغتنامه دهخدا
ابان . [ اَ ] (اِخ ) نام دو کوه است ؛ ابان ابیض در مشرق حاجز و ابان اسود از بنی فزاره باشد و آن دو را ابانان گویند.
-
ابان
لغتنامه دهخدا
ابان . [ اَ ] (اِخ ) نام شهری بوده است به کرمان از ناحیه ٔ روذان .
-
ابان
لغتنامه دهخدا
ابان . [ اِب ْ با ] (ع اِ) هنگام . گاه . وقت . حین . اوان . || اول هر چیز. ج ، ابابین .
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبان مهلبی . رجوع به علی مهلبی (ابن أبان ...) شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن ابان سیدبن ابان . رجوع به محمد... شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابان بن تغلب بن ریاح جریری بکری . رجوع به ابان ... در این لغت نامه شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابان بن عثمان بن عفّان . تابعی است . رجوع به ابان ... شود.
-
ابابین
لغتنامه دهخدا
ابابین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِبّان .