کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبا
لغتنامه دهخدا
آبا. (از ع ، اِ) در تداول فارسی ، آباء : تا آدم و حوا که شدند اصل تناسل هستی ملک و شاه به اجداد و به آبا. مسعودسعد.ای خرابات جوی پرآفات پسر خر توئی و خر آبات .سنائی (حدیقه ).
-
واژههای مشابه
-
ابا
لغتنامه دهخدا
ابا. [ اَ ] (اِ)سنبل الطیب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اَب شود.
-
ابا
لغتنامه دهخدا
ابا. [ اَ ] (حرف اضافه ) (مخفف اباک ) با. وا. فا. مع. وَ. همراه ِ. بمعیت ِ : چرا این مردم دانا و زیرکسار وفرزانه به تیمار و عذاب اندر، ابا دولت به پیکار است اگر گل کارد او صد برگ ابا زیتون ز بخت اوبرِ زیتون و آن گلبن بحاصل خنجک و خار است . خسروی .دُم...
-
ابا
لغتنامه دهخدا
ابا. [ اَ ] (ع اِ) اَب در حالت نصبی .
-
ابا
لغتنامه دهخدا
ابا. [ اَ / اِ ] (اِ) آش . (رشید وطواط). نانخورش . با. وا : زآن طبخها که دیگ سلامت همی پزدخوشخوارتر ز فقر ابائی نیافتم . خاقانی .ابای شعر مرا بین و چاشنی مطلب که در مذاق زمانه یکی است شهد و شرنگ . ظهیر فاریابی .هر ابائی که درخورد به بساطو آورد در خور...
-
ابا
لغتنامه دهخدا
ابا. [ اَب ْ با ] (اِخ ) نام چاهی از بنی قریظه . واُنا به تخفیف نون نیز آمده است . || نهر ابا، میان کوفه و قصر ابن هبیره منسوب به ابابن صامغان از ملوک نبط. || نهری بزرگ در بطیحه .
-
هفت آبا
لغتنامه دهخدا
هفت آبا. [ هََ ](اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان . (برهان ) : زمانه را ز پی زادن چنو فرزندعقیم گشت چهارامهات و هفت آباش .سنائی .
-
جنبش آبا
لغتنامه دهخدا
جنبش آبا. [ جُم ْ ب ِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حرکت و سیر هفت کوکب است که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و ماه باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
دوغ آبا
لغتنامه دهخدا
دوغ آبا. (اِ مرکب ) طعامی که با شیر سازند. (ناظم الاطباء). اما ظاهراً دوغ ابا است . (یادداشت لغتنامه ). دوغبا. رجوع به دوغبا شود.
-
اباً عن جد
لغتنامه دهخدا
اباً عن جد. [ اَ بَن ْ ع َ ج َدْ دِن ْ ] (ع ق مرکب ) پدر بر پدر. پشت در پشت .
-
لا اباً لک
لغتنامه دهخدا
لا اباً لک . [ اَ بَن ْ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) لا اَب لَک . لا اَبا». لا اَبک . لا اَب ٌ لک . یعنی هیچکس را بر تو برتری و فضل نیست . و این جمله ای است دعائیة و در حق همه کس گویند خواه پدر داشته باشد یا نه و آن را گاه در مدح آرند و گاه در دشن...
-
واژههای همآوا
-
عب ء
لغتنامه دهخدا
عب ء. [ ع َب ْءْ ] (ع اِ) مثل . نظیر. (از اقرب الموارد). || نور آفتاب . و گاه همزه ٔ آن حذف شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به عِب ء شود.
-
عب ء
لغتنامه دهخدا
عب ء. [ ع ِب ْءْ ] (ع اِ) بار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متاع . || همتا. (منتهی الارب ). عدل . مثل . نظیر. (اقرب الموارد). هما عبآن . ج ، أعباء. || (ص ) گران از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حملت أعباء القوم ؛ یعنی برداشتم ...