کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آئینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آئینه
لغتنامه دهخدا
آئینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رجوع به آیینه شود.
-
واژههای مشابه
-
خانه ٔ آئینه
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ آئینه . [ ن َ / ن ِ ی ِ ن َ/ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آئینه خانه . (آنندراج ) : این خانه که چون چشم بود معدن نوراز آینه اش دیده ٔ بد بادا دوردر خانه ٔ آئینه چو شه بنشیندشمعی است که جاکند بفانوس بلور.یحیی کاشی (از آنندراج ).
-
وایقان آئینه لو
لغتنامه دهخدا
وایقان آئینه لو. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان میشه پاره ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 20هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر، دارای 392 تن سکنه است . رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 شود.
-
جستوجو در متن
-
ذوعقل
لغتنامه دهخدا
ذوعقل . [ ع َ ] (ع ص مرکب ،اِ مرکب ) در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : نزد صوفیه آنکه خلق را ظاهر بیند و حق را باطن و حق نزد او آئینه ٔ خلق باشد. آئینه پنهان گردد بصورتی که ظاهر بود در آئینه . و این احتجاب مطلق بمقید است . (شعر):خلق پیدا بیند و حق ر...
-
قلومن
لغتنامه دهخدا
قلومن . [ ق ُ م َ ] (معرب ، اِ) چیزی است مانند آئینه وقتی که تر باشد و آن را در کنار دریا یابند و به عربی زبدالبحر گویند. (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مرآت
لغتنامه دهخدا
مرآت . [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آئینه . آینه . مرآة. رجوع به مرآة شود : مردم نادیده باشد روسیاه مردم دیده بود مرآت ماه .مولوی .
-
ذوالعقل
لغتنامه دهخدا
ذوالعقل . [ ذُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) بالضم . آنکه خلق را ظاهربیند و حق را باطن و حق نزد او آئینه ٔ خلق باشد و آئینه پنهان گردد و بصورتی که ظاهر بود در آینه هرآینه این احتجاب مطلق است بمقید [ کذا ] . (آنندراج ):خلق پیدا بیند و حق را نهان این چنین بینند...
-
مذیة
لغتنامه دهخدا
مذیة. [ م َ ی َ / م َ ذی ی َ ] (ع اِ) مرآت . آئینه . (از اقرب الموارد). آئینه ٔ صیقلی یافته . (از متن اللغة). گویند: نظر فی المذیة؛ ای المرآة. (از اقرب الموارد). ج ، مَذَیات ، مَذیّات ، مِذاء، مِذَی ً، مَذَی ْ.
-
سیه جگر
لغتنامه دهخدا
سیه جگر. [ ی َه ْ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) غمگین . سیاه درون : همچو آئینه از نفاق درون تازه روی و سیه جگر مائیم .خاقانی .
-
کادر
لغتنامه دهخدا
کادر. (فرانسوی ، اِ) قاب . چهارچوب . چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند. || در تداول ایرانیان بهیئت اداره کننده ٔ یک اداره یا یک بنگاه اطلاق میشود.
-
قباع
لغتنامه دهخدا
قباع .[ ق ُ ] (ع اِ) آئینه ٔ فراخ . || خارپشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیمانه ای است بزرگ . (منتهی الارب ). || (ص ) مرد گول .
-
بزدانیدن
لغتنامه دهخدا
بزدانیدن . [ ب ِ زَ / زِ / زُ / ب ِزْ دَ ] (مص ) (از: ب + زدانیدن ) بزدودن . دور کردن زنگ از آئینه و تیغ و امثال آن . بزداییدن . (از یادداشتهای دهخدا).
-
کاله ایدوسکوپ
لغتنامه دهخدا
کاله ایدوسکوپ . [ ل ِ دُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) از کلم__ه ٔ یونانی کالُس بمعنی زیبا و ایدس بمعنی منظر و اسکوتین بمعنی نگاه کردن و آن استوانه ای است که در داخل آن آئینه ها و شیشه های رنگی مقابل هم قرار می دهند که تصویر را تا بی نهایت منعکس میکند.