کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
one at a time پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رضاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رضاعَة] re(a)zā'at = رضاع
-
اطعمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اطعِمَة، جمعِ طعام] 'at'a(e)me = طعام
-
شناعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَناعة] [قدیمی] še(a)nā'at زشت شدن؛ زشتی؛ بدی.
-
شفقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شفقّة] šafe(a)q[q]at مهربانی؛ دلسوزی؛ نرمدلی.
-
دنائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دناءة] de(a)nā'at فرومایه شدن؛ پست و ذلیل شدن؛ پستی؛ فرومایگی؛ پستفطرتی.
-
کراهیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَراهیّة] [قدیمی] ke(a)rāhiy[y]at ۱. ناپسند داشتن؛ زشت و ناپسند داشتن.۲. ناخوشایندی چیزی؛ زشتی.۳. ناراحتی؛ آزردگی.
-
قرائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قِراءة] qe(a)rā'at ۱. خواندن چیزی با صدای بلند: قرائت متن بیانیه به پایان رسید.۲. تٲویل؛ تفسیر از دین.۳. علم به درست خواندن قرآن کریم.
-
رجعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَجعة] re(a)j'at ۱. عودت؛ بازگشت.۲. بازگشت بهسوی دنیا.۳. (فقه) بازگشت مرد طلاقدهنده بهسوی زن مطلقۀ خود.
-
خلعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خِلعة، جمع: خِلَع] xe(a)l'at ۱. لباس یا پارچهای که خانوادۀ داماد به عروس یا خانوادۀ او هدیه میدهند.۲. [مجاز] کفن.۳. [قدیمی] جامۀ دوخته که از طرف شخص بزرگ به عنوان جایزه یا انعام به کسی داده شود.۴. [قدیمی] هدیه؛ پاداش.۵. [قدیمی] لبا...
-
شفاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَفاعة] še(a)fā'at ۱. درخواست عفو یا کمک از کسی برای دیگری؛ خواهشگری؛ پایمردی.۲. در تشیع، اعتقادی مبنی بر اینکه معصومین میتوانند به اذن خداوند فرد را از وارد شدن به دوزخ نجات داده و او را مشمول غفران و رحمت الهی کنند.