کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ive پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
حرث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hars ۱. شیار کردن زمین برای زراعت؛ شخم زدن.۲. (اسم) مزرعه؛ محل کشت.
-
حرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hars = دهر
-
حرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] haras = حارس
-
حرص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hers ۱. زیادهخواهی؛ افزونطلبی.۲. [عامیانه] خشم.
-
هرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hars تیری که در سقف خانه به کار ببرند؛ چوب پوشش خانه.
-
هرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (کشاورزی) haras بریدن شاخههای زاید درخت.〈 هرس کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) = هرَس