کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکپارچهکَنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یکپارچه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yekpārče ۱. یکتخته؛ فاقد شکاف یا فاصله: دیوار را آینهای یکپارچه پوشانده بود.۲. (قید) [مجاز] همگی؛ بهتمامی: مردم یکپارچه شعار میدادند.
-
کنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ کنیَة] [قدیمی] konā = کنیه
-
پی کنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peykani عمل پیکننده؛ کندن جای شفته.