کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ دورو] ‹یکروی، یکرویه› yekru ۱. ویژگی منسوجاتی که فقط دارای یک سطح منقش، طرحدار، رنگی، و قابل استفاده باشند: پارچهٴ یکرو.۲. [مجاز] کسی که ظاهر و باطنش یکی باشد؛ بیریا و مخلص: آدم یکرو.〈 یکرو شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] بیریا ...
-
جستوجو در متن
-
یکدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹یکدله، یکتادل› [مجاز] yekdel ۱. موافق؛ متفق؛ متحد.۲. آنکه ظاهر و باطنش یکی باشد؛ بیریا؛ یکرو.
-
یکتاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹یکتای› [قدیمی] yektāh ۱. یکتا؛ یگانه.۲. یکرو؛ بیریا: ◻︎ با تو یکروی شد جهان در روی / با تو یکتاه شد سپهر دوتاه (مسعودسعد: ۳۹۶).