کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یونجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یونجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) yonje گیاهی با ساقههای بلند، برگچههای نازک، و گلهای بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان میرسد؛ اسپرس؛ اسپست.
-
واژههای مشابه
-
یونجه زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] yonjezār زمینی که در آن یونجۀ فراوان کاشته باشند.
-
جستوجو در متن
-
افدرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ephedrin] (پزشکی) 'afedrin الکلوئید بلوری یا مصنوعی گیاه افدرا که در شوکهای جراحی و معالجۀ تب یونجه، آسم، و کهیر به کار میرود.
-
علف بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'alafbor وسیلهای شبیه داس که بر پایهای چوبی نصب میکنند و با آن دستههای یونجه یا علف دیگر را به تکههای کوچک برش میدهند و در توبره یا آخور چهارپایان میریزند.
-
اکلیل الملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'e(a)klilolmalek گیاهی با برگهای بیضیشکل و گلهای خوشهای زرد که دمکردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده، و نزلۀ برونشها نافع است؛ شاهافسر؛ گیاه قیصر؛ بسدک؛ ناخنک؛ شبدر زرد؛ یونجۀ زرد.
-
زار
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) zār کثرت، انبوهی، و جای فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بنفشهزار، پنبهزار، چمنزار، ریگزار، سمنزار، شنزار، علفزار، کشتزار، گلزار، گندمزار، لالهزار، لجنزار، مَرغزار، نمکزار، یونجهزار.
-
گلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) golak ۱. [مصغرِ گل] (زیستشناسی) = گُل۱۲. (زیستشناسی) گیاهی با برگهایی به شکل پولکهای باریک و بیرنگ و ساقۀ سبز که بیشتر در کشتزارها میروید و انگل گیاههای دیگر مخصوصاً یونجه و خیار میشود؛ گل جالیز.۳. [مجاز] سخنی که به طعنه و کنایه بگوین...
-
تب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تپ› (پزشکی) tab حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است.〈 تب آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] مبتلا شدن به تب.〈 تب خرگوشی: (پزشکی) = تولارمی〈 تب دق: (پزشکی) = سلّ〈 تب راجعه: (پزشکی) بیماری عف...