کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] yarāq ۱. ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ، و امثال آنها.۲. زین و برگ اسب.۳. نوار بافتهشده از مفتولهای نازک فلزی.
-
واژههای همآوا
-
یراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] yarāq = یراق
-
جستوجو در متن
-
یراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] yarāq = یراق
-
خرزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xarzin سهپایه یا چوبی که در کنار طویله نصب میکنند و زین و یراق اسب را روی آن میگذارند.
-
جنیبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنیبة، جمع: جنائب] janibat ۱. اسب یدک.۲. [قدیمی] اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه میداشتند.
-
نقده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نقدَة] naqde ۱. نوعی گلوبوته که با رشتههای زری یا نقرهای بر روی پارچه میدوزند.۲. نوعی رشتۀ زری یا نقرهای از نوع گلابتون که در یراقدوزی و نقدهدوزی به کار میرود.
-
ساخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) sāxt ۱. ساختهشده.۲. (اسم مصدر) ساختن.۳. (اسم) ساختار.۴. [قدیمی] یراق و زین اسب؛ سازوبرگ.۵. [قدیمی] سلاح جنگ.〈 ساختوپاخت: [عامیانه، مجاز] قرارداد نهانی بین دو یا چند تن برای انجام دادن کاری؛ بندوبست.〈 ساختوساز:۱. ساخته و آماد...
-
طراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طِراز، معرب، مٲخوذ از فارسی: تراز] ‹تراز› ta(e)rāz ۱. [مجاز] طبقه؛ ردیف.۲. [مجاز] نوع؛ قسم؛ گونه.۳. [قدیمی، مجاز] زینت؛ آرایش.۴. [قدیمی] حاشیۀ لباس یا پارچه که معمولاً پرنقشونگار است؛ یراق.۵. [قدیمی] نوعی پارچۀ نفیس ابریشمی.۶. [قدیمی] م...