کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یدکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یدکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به یدک) [ترکی. فارسی] yadaki ١. ابزار یا قطعهای اضافی که هرگاه ابزار یا قطعهای مشابه خراب شود میتوان بهجای آن کار گذاشت.٢. (اسم) یدک.
-
جستوجو در متن
-
زاپاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [روسی] zāpās ذخیره؛ رزرو؛ یدکی.
-
یام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] yām در دورۀ ایلخانان، اسب چاپار؛ اسب یدکی که در هریک از منزلهای بین راه نگه دارند تا قاصد و پیک بهمحض رسیدن به آن منزل اسب خود را بگذارد و بر آن سوار شود؛ ایستگاه پیکها.