کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخچال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یخچال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yaxčāl ۱. [منسوخ] گودال بسیاربزرگ سرپوشیده در زمین که در فصل زمستان در آنجا یخ انبار میکنند و برای تابستان نگه میدارند.۲. صندوق فلزی یا چوبی که میوه یا خوراکیهای دیگر را در آن کنار یخ میگذارند تا سرد شود؛ یخدان.۳. دستگاهی صندوقمانند بهاند...
-
جستوجو در متن
-
اتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: éthane] (شیمی) 'etān گازی فرّار، بیرنگ، بیبو، و قابل اشتعال که به عنوان سوخت و نیز در بعضی از یخچالها به عنوان عامل سرمازا به کار میرود.
-
توچال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) to[w]čāl یخچال طبیعی که در کوهها و مکانهای مرتفع و درههایی که دارای برفهای دائمی و در معرض وزش بادهای سرد هستند تشکیل میشود.
-
یخدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yaxdān ۱. جای یخ؛ یخچال؛ صندوقی که در آن یخ بگذارند.۲. صندوقی چوبی که روی آن را مخمل یا تیماج میکشند برای نگهداری رخت و لباس.
-
آمونیاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ammoniac] (شیمی) 'āmo(u)niyāk گازی قلیایی، بیرنگ، تندبو، اشکآور، و از هوا سبکتر که در آب بهخوبی حل میشود. در تهیۀ اسیدنیتریک، کودهای نیتروژندار، مواد منفجره، نشادر و به عنوان سرمازا در یخچال به کار میرود.