کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] yaxe = یقه
-
یخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] yoxe = یوخه۲
-
جستوجو در متن
-
گریبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: girīv-pān مرکب از girīv (= گردن) + pān (ادات محافظت)] ‹گریوان› ge(a)ribān آن قسمت از جامه که اطراف گردن را میگیرد؛ یخۀ جامه.
-
سدره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sedre پیراهن بیآستین با یخۀ گشاد که از ململ سفید دوخته میشود و زردشتیان آن را در زیر لباس بر تن میکنند.
-
گلاویز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) galāviz آویخته؛ آویزان.〈 گلاویز شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] با هم دست به یخه شدن؛ گریبان یکدیگر را گرفتن؛ به همآویختن دو نفر هنگام زدوخورد یا کشتی گرفتن.
-
مغزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مغز) maqzi ۱. مربوط به مغز.۲. باریکهای از پارچه که در کنارۀ یخه یا سرآستین یا میان دو لبۀ دوختنی بگذارند و بدوزند.