کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یا جوج و ما جوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] juj =اراک
-
می زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) meyzade کسی که شراب بسیار خورده و دیگر نتواند بخورد؛ شرابزده: ◻︎ میزدگانیم ما در دل ما غم بُوَد / چارۀ ما بامداد رطل دمادم بُوَد (منوچهری: ۱۷۹).
-
انگاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'angāž ادات؛ آلت؛ افزار: ◻︎ او کمند انداخت و ما را برکشید / ما به دست صانع، انگاز آمدیم (مولوی۲: ۶۱۶).
-
مولانا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَولانا] [قدیمی] mo[w]lānā عنوانی احترامآمیز برای افراد بزرگ؛ مولای ما؛ صاحب و آقای ما.
-
گرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلست، خرست› [قدیمی] gar[a]s[a]t بسیار مست؛ سیاهمست: ◻︎ باز رسید مست ما داد قدح به دست ما / گر دهدی به دست تو شاد و خوشی و گرستی (مولوی: لغتنامه: گرست).
-
الغیاث
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] ‹غیاث› [قدیمی] 'alqiyās هنگام دادخواهی و طلب دادرسی میگویند: ◻︎ درد ما را نیست درمان الغیاث / هجر ما را نیست پایان الغیاث (حافظ: ۱۰۰۷).
-
غالیه خط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] qāliyexat جوانی که موی روی لبش نورسته و سیاه باشد: ◻︎ آن غالیهخط گر سوی ما نامه نوشتی / گردون ورق هستی ما درننوَشتی (حافظ: ۸۷۰).
-
زخمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) zaxme وسیلۀ کوچک فلزی که با آن سیمهای ساز را به صدا درمیآورند؛ مضراب؛ زخ: ◻︎ ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی / زاری از ما نه تو زاری میکنی (مولوی: ۵۹).
-
سیلاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] seylābgir زمین گود و پست که سیلاب در آن جمع شود؛ سیلگیر: ◻︎ ما از شراب لعل به همت گذشتهایم / سیلابگیر نیست زمین بلند ما (صائب: لغتنامه: سیلابگیر).
-
زاریانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به زاری) [قدیمی] zāriyāne ۱. ناله و زاری.۲. سبب ناله و زاری؛ آنچه باعث گریه و زاری شود: ◻︎ بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانهٴ ما (نزاری: مجمعالفرس: زاریانه).
-
خباره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خپاره› xabāre جست و چالاک؛ چابک و زرنگ: ◻︎ فلک روغنگری گشتهست بر ما / به کار خویش در جلد و خباره (ناصرخسرو: ۴۶۰).
-
مرخشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] maraxše نحس؛ شوم: ◻︎ آمد نوروز و نو دمید بنفشه / بر ما فرخنده باد و بر تو مرخشه (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۹).
-
چراخوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چراخور› [قدیمی] čerāxār = چراخور: ◻︎ چراخوار شد مرگ و ما چون چرا / به جانخوردنش نیست چون و چرا (اسدی: ۴۰۱).
-
سهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sahi راست و بلند: ◻︎ چندان بود کرشمه و ناز سهیقدان / کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما (حافظ: ۳۸).
-
منگیاگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mangiyāgar قمارباز: ◻︎ دنیا قمارخانهٴ دیو است و اندر او / ما منگیاگران و اجل نقشبین منگ (سوزنی: ۲۳۳).