کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) yāvar یارور؛ یاریور؛ مددکار؛ یاریدهنده.
-
یاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) yāvar افسر ارتش بالاتر از سروان؛ سرگرد.
-
یاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yāvar قطعهچوب یا فلزی که با آن چیزی را در هاون بکوبند؛ دستۀ هاون: ◻︎ قَدَر از سر گرز او ساخت یاور / قضا از سر خصم او کرد هاون (نزاری: مجمعالفرس: یاور).
-
جستوجو در متن
-
بی پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bipanāh آنکه دوست و آشنا و پشتیبان ندارد؛ بیکس؛ بییاور.
-
موالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] movāli دوست؛ یار؛ یاور.
-
مددکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] madadkār مددکننده؛ کمککننده؛ یار؛ یاور.
-
ظهیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] zahir یارویاور؛ مددکار؛ همپشت؛ پشتیبان.
-
عضد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعضاد] [قدیمی] 'azod ۱. بازو.۲. [مجاز] یار؛ یاور؛ مددکار.
-
سرگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sargord ۱. (نظامی) افسر ارتش بالاتر از سروان.۲. [منسوخ] یاور.
-
مدد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] madad ۱. یاری؛ کمک؛ فریادرسی.۲. (اسم) [قدیمی] یار و یاور؛ فریادرس.〈 مدد کردن: (مصدر متعدی، مصدر لازم) یاری کردن؛ کمک کردن.
-
اشباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešbā' ۱. سیری.۲. بسیار و وافر کردن.۳. پر کردن.۴. (شیمی) جذب کامل یک محلول در حلاّل بهطوریکه بیش از آن حل نشود.۵. (پزشکی) نهایت تحمل بدن برای جذب داروهای طبی.۶. (ادبی) در دستور زبان عربی، سیر خواندن فتحه، کسره، یا ضمه بهط...
-
پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pošt ۱. بیرون چیزی و بالای چیزی.۲. عقب؛ دنبال.۳. یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد.۴. قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر.۵. بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم.۶. یار؛ یاور؛ پناه.〈 پشت پا: [مقابلِ کف پا]۱. عقب پا؛ پس پا.۲. روی پا.۳. (...