کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پزشک یاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) [منسوخ] pezeškyāri شغل و عمل پزشکیار.
-
یاری رس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] yārira(e)s = یاررس
-
جستوجو در متن
-
اعانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اعانَة] ‹اعانت› 'e'āne یاری کردن؛ یاری دادن؛ کمک کردن.
-
مضافرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضافَِرة] [قدیمی] mozāferat یکدیگر را یاری کردن؛ یکدیگر را همراهی و یاری کردن.
-
تعاون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'āvon به هم کمک کردن؛ یکدیگر را یاری کردن؛ مددکاری کردن.
-
اعتضاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tezād یاری کردن؛ مدد کردن.
-
تعاضد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'āzod به هم کمک کردن؛ یکدیگر را یاری کردن.
-
معاونت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معاوَنَة] mo'āvenat به یکدیگر کمک کردن؛ یاری کردن.
-
امداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emdād مدد کردن؛ یاری دادن؛ کمک کردن.
-
اسعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'es'ād یاری کردن، یاری دادن.
-
تناصر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāšor یکدیگر را یاری دادن؛ به هم یاری کردن.
-
مساعدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مساعَدة] mosā'edat ۱. کمک کردن؛ یاری کردن.۲. همراهی کردن؛ موافقت کردن.
-
رفد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rafd ۱. عطا کردن؛ بخشش کردن.۲. یاری کردن؛ کمک کردن.
-
نصرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نصرة] nosrat ۱. یاری کردن؛ یاری.۲. پیروزی.