کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یارستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یارستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] yārestan از عهده برآمدن؛ توانستن؛ یارایی داشتن: ◻︎ خرد را و جان را که داند ستود؟ / وگر من ستایم که یارد شنود؟ (فردوسی: ۱/۵).
-
جستوجو در متن
-
یار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ یارستن) [قدیمی] yār = یارستن
-
توانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی، مصدر لازم) [پهلوی: tuvān(i)stan] ‹تانستن› tavānestan از عهدۀ انجام دادن کاری برآمدن؛ قدرت بر کاری داشتن؛ توانا بودن؛ توانایی داشتن؛ یارستن.