کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یادداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یادداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yāddāšt ۱. هرعلامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند.۲. ورق کاغذ یا دفترچهای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود.۳. نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی.〈 یادداشت برداشتن: (مصدر لازم) = 〈 یادداشت کردن〈 یادداشت کردن: (مصدر متعد...
-
جستوجو در متن
-
قصب الجیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَصَبالجَیب] [قدیمی] qasboljayb تکهای از نی میانتهی که در آن یادداشتها، کلمات، احادیث، یا قطعهای از شعر را که بر تکهای از کاغذ نوشته بودند، جا داده و در گریبان میگذاشتند.
-
تعلیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'liq ۱. معلق کردن؛ آویختن؛ آویزان کردن چیزی به چیز دیگر.۲. چیزی در ذیل کتاب یا نامه نوشتن؛ یادداشتهایی بر کتاب افزودن.۳. (هنر) در خوشنویسی، نوعی از خطوط اسلامی که از رقاع و توقیع برآمده است.
-
برگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) barge ۱. برگ.۲. برگمانند؛ چیزی که شبیه برگ باشد.۳. تکههای بریدهشده از هلو یا زردآلو که آنها را در آفتاب خشک کنند.۴. نشانه و نمونۀ مال.۵. تکهای از اموال دزدیدهشده که در نزد کسی پیدا شود.۶. تکۀ کوچک کاغذ برای یادداشت؛ فیش.
-
نت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: note] not ۱. (موسیقی) نشانههای گرافیکی نمایندۀ صدا در نظام خطوط حامل که هفت نشانه با نامهای دو، رِِ، می، فا، سِل، لا، و سی هستند.۲. (موسیقی) صدایی که هر یک از این نشانه ها نمایندۀ آن است.۳. خلاصهای از یک کتاب، جزوه، یا سخنرانی؛ یا...
-
تذکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تذکِرَة، جمع: تَذاکِر] tazke(a)re ۱. کتابی که در آن شرح احوال شاعران یا دانشمندان یا عارفان و مشایخ صوفیه نوشته شده باشد.۲. [قدیمی] آنچه موجب یادآوری شود؛ وسیلۀ یادآوری.۳. [قدیمی] یادداشت.۴. [قدیمی] یادآوری.۵. [منسوخ] گذرنامه.
-
ضبط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zabt ۱. گرفتن و نگهداشتن؛ حفظ کردن.۲. محکم کردن.۳. نگهداری.۴. بایگانی.۵. تصرف کردن.〈 ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار میکند و بهوسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط میکنند.〈 ضبط کردن: (مصدر متعدی)۱. تصرف کردن.۲....
-
ثبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sabt ۱. یادداشت کردن؛ نوشتن.۲. (صفت) نوشته؛ نوشتهشده.۴. برقرار و پابرجا کردن.۳. قرار دادن.〈 ثبت احوال: سازمانی که وظیفۀ صدور شناسنامه و کارت ملی را بر عهده دارد.〈 ثبت اسناد: ادارهای که معاملات و نقلوانتقالهای ملکی مر...
-
برگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: valg] barg ۱. (زیستشناسی) قسمتی از گیاه که معمولاً سبز، پهن، یا سوزنی است.۲. واحد شمارش ورقۀ کاغذ: یک برگ کاغذ.۳. ورقی برای بازی.۴. نوعی کباب تهیهشده از قطعههای گوشت گوسفند یا گوساله.۵. ورقی برای یادداشت؛ فیش.۶. [قدیمی] ساز و نوا؛ سا...
-
قید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَید، جمع: قُیُود و اَقیاد] qeyd ۱. [مجاز] زندان؛ بند.۲. (اسم مصدر) [مجاز] یادداشت؛ ذِکر.۳. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که مفهوم فعل، صفت، یا کلمۀ دیگر را به زمان، مکان، یا چگونگی و حالتی مقید میسازد.۴. (ادبی) در قافیه، حرف ساکنی که ق...