کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gēs] ‹گیسو› gis موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند.
-
واژههای مشابه
-
بریده گیس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boridegis = گیسبریده
-
کلاه گیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kolāhgis زلف و گیسوی مصنوعی که بر سر بگذارند.
-
گیس بریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گیسوبریده› [عامیانه، مجاز] gisboride زن بدکاره.
-
گیس سفید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] gissefid زن سالخورده در خانواده که فرمانش نافذ است.
-
جستوجو در متن
-
گیسو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gēsūk] gisu = گیس
-
سراغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سراگوش، سراغوچ، سراغچ، سراغج› [قدیمی] sarāquš پارچهای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند؛ بافتهای از مروارید با دنبالۀ پارچهای دراز که بر روی سر قرار میگرفته و گیسها را میپوشانید؛ روسری؛ گیسوپوش: ◻︎ ای نهان داشتگان موی ز سر بگشای...