کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گچ کوتاه راه روی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گچ اندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گچاندوه› gač[']andud آنچه با گچ سفید شده؛ گچمالیده.
-
گچ کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačkār استاد بنّا که کارش گچبری یا گچمالی به دیوار است؛ گچگر.
-
گچ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gačkāri ۱. شغل و حرفۀ گچکار.۲. (صفت) خانهای که با گچ سفید کرده باشند.
-
جستوجو در متن
-
جلیقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] jeliqe نیمتنۀ کوتاه بیآستین که معمولاً روی پیراهن میپوشند.
-
شلیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šalite نوعی دامن کوتاه، گشاد، و چینداری که زنان بر روی شلوار میپوشند.
-
دراز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dirāz، مقابلِ کوتاه] derāz بلند؛ کشیده.〈 دراز کشیدن: (مصدر لازم) به پشت روی زمین خوابیدن و پاها را درازکردن؛ خوابیدن بر روی زمین یا بستر برای استراحت.
-
متل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) matal ۱. داستان کوتاه عامیانه و موزون.۲. [مجاز] سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته میشود.
-
بندبازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bandbāzi هنرنمایی و کارهای شگفتانگیز بر روی ریسمانی که در بلندی کشیده میشود، راه رفتن روی ریسمان.
-
لوکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lukān ۱. آنکه بر روی چهاردستوپا راه برود.۲. ستوری که بد راه برود.
-
خزندگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ خزنده] (زیستشناسی) xazandegān جانورانی مهرهدار و خونسرد، با پوستی فلسدار و دستوپای کوتاه یا بدون دستوپا که هنگام حرکت شکمشان بر روی زمین کشیده میشود، مانند تمساح، سوسمار، مار، و لاکپشت.
-
نیم خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nimxiz ۱. ویژگی آنکه یا آنچه بر روی زمین بهطور خمیده حرکت میکند.۲. (قید) حالت بین نشسته و برخاسته؛ خیز کوتاه.
-
بندباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bandbāz کسی که روی ریسمان راه میرود و هنرنمایی میکند.
-
مچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] mačidan ۱. چمیدن؛ خرامیدن؛ از روی ناز راه رفتن.۲. دیدن.
-
پیاده روی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) piyāderavi ۱. راه رفتن پیاده.۲. گردش پیاده.