کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِلیناز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب گِل) [پهلوی: gilen] ‹گلین› geli ۱. چیزی که از گِل ساخته شده باشد.۲. گِلآلود.
-
گلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گُل) goli ۱. به رنگ گُل سرخ.۲. (اسم، صفت نسبی) گُلفروش.
-
ناز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nāz ۱. عشوه؛ کرشمه؛ لطف.۲. (صفت) [عامیانه] زیبا؛ خوشگل.۳. فخر.۴. (اسم مصدر) نوازش.۵. (اسم مصدر) رفاه؛ آسایش.〈 ناز شست: [عامیانه، مجاز]۱. پولی که کسی به سبب هنری که نشان داده از کسی بگیرد.۲. پولی که در قدیم مٲمور دولت برای کاری که انجام داد...
-
پشت گلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) poštgoli چیزی که به رنگِ پشتِ برگِ گلِ سرخ باشد؛ سرخ کمرنگ.