کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِردباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گردباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گردباده، گردبال› (هواشناسی) gerdbād تصادم دو جریان با یکدیگر که گرد هم میچرخد و تنورۀ بزرگی از گردوخاک که دارای حرکت دورانی است تشکیل میدهد و وسعت میدان آن تا حدود صد مایل دیده شده است؛ دیوباد؛ سنگدوله.
-
واژههای همآوا
-
گردباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گردباده، گردبال› (هواشناسی) gerdbād تصادم دو جریان با یکدیگر که گرد هم میچرخد و تنورۀ بزرگی از گردوخاک که دارای حرکت دورانی است تشکیل میدهد و وسعت میدان آن تا حدود صد مایل دیده شده است؛ دیوباد؛ سنگدوله.
-
جستوجو در متن
-
سنگ دوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (هواشناسی) [قدیمی] sangdule = گردباد
-
زوبعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَوبَعَة] zo[w]be'e تندباد؛ گردباد.
-
دوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دولخ، دولاخ› [قدیمی] dule ۱. گردوغبار.۲. گردباد.
-
چرخ باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarxbād ۱. هر چرخی که با وزش باد به حرکت درآید.۲. گردباد.
-
دیوباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) divbād ۱. (زمینشناسی) گردباد؛ باد شدید که هوا را تیرهوتار کند.۲. [قدیمی، مجاز] اسب یا شتر تندرو.
-
بهمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vahuman] bahman ۱. ماه یازدهم از سال خورشیدی؛ ماه دوم زمستان.۲. تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع میشود و ناگهان سرازیر میگردد.۳. ‹بهمنین، بهمنان› (زیستشناسی) گیاهی خودرو و خاردار با برگهای بریده که ریشۀ آن مصرف دارویی...