کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَوِن زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کون› (زیستشناسی) gavan گیاهی خاردار با ساقههای ستبر و شاخههای بلند و انبوه و گلهای سرخ، بنفش، سفید یا زرد کمرنگ که از آن کتیرا میگیرند؛ دهله.
-
گون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gōn] ‹گونه› [قدیمی] gun ۱. رنگ؛ لون.۲. نوع.۳. (پسوند) مانند؛ شبیه؛ رنگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آذرگون، گلگون، لالهگون، نیلگون.
-
آینه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āy[e]negun مانند آیینه؛ صاف و روشن مانند آیینه.
-
آسمان گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آسمانجون، آسمانگونه› 'ās[e]māngun به رنگ آسمان؛ آبی کمرنگ؛ آبی آسمانی؛ لاجوردی.
-
بیجاده گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bijādegun ۱. بیجادهرنگ؛ به رنگ بیجاده.۲. زردرنگ؛ به رنگ کهربا.۳. سرخرنگ: تیغ بیجادهگون (شمشیر خونآلود).
-
کافور گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] kāfurgun سفید؛ به رنگ کافور.
-
گربه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gorbegun ۱. گربهمانند.۲. [مجاز] حیلهگر؛ فریبکار.۳. [مجاز] چاپلوس.
-
لاله گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lālegun به رنگ گل لاله.
-
لعل گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] la'lgun لعلفام؛ به رنگ لعل.
-
گونه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گونهگونه› gunegun = گوناگون
-
عناب گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'annābgun عنابرنگ؛ بهرنگ عناب؛ سرخرنگ؛ عنابی.
-
غالیه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāliyegun به رنگ و بوی غالیه؛ غالیهفام؛ غالیهرنگ.
-
فاخته گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] fāxtegun به رنگ فاخته؛ خاکیرنگ: ◻︎ فاخته فریادکنان صبحگاه / فاختهگون کرده فلک را به آه (نظامی۱: ۲۹).
-
ساج گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] sājgun به رنگ ساج؛ سیاه؛ تیره؛ تیرهفام: ◻︎ برآمد ساجگون ابری ز روی ساجگون دریا / بخار مرکز خاکی نقاب قبهٴ خضرا (امیرمعزی: ۲۳).
-
سیاه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهگون› [قدیمی] siyāhgun سیاهرنگ؛ سیاهفام.