کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گونهبندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gōnak] gune ۱. (زیستشناسی) هریک از برجستگیهای گوشتی دوطرف صورت.۲. نوع.۳. طرز.۴. رنگ: ◻︎ هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گلاندام نازک از پا چنگ (شمس فخری: مجمعالفرس: گونه).۵. شکل.
-
بندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bandi گرفتار؛ اسیر؛ زندانی.
-
ابله گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ablahgune ابلهمانند؛ سادهلوح.
-
گونه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gunesāzi چهرهسازی؛ چهرهپردازی؛ نقش کردن صورت.
-
گونه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گونهگونه› gunegun = گوناگون
-
غافل گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāfelgune غافلوار؛ مانند غافلان.
-
شوریده گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šuridegune شوریدهمانند؛ همچون شوریدگان.
-
هیچ گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hičgune کلمۀ نفی؛ هیچنوع؛ هیچشکل.
-
یک گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹یگونه› yekgune ۱. همرنگ؛ یکرنگ.۲. برابر؛ یکسان.
-
آب بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābbandi ۱. (مکانیک) روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلتهای نو.۲. محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه، و مانندِ آن؛ لبنیاتی.۳. گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل یا ظروف فلزی.
-
آذین بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āzinbandi زینت کردن درودیوار دکان و کوچهوبازار در روزهای جشن و شادمانی؛ آذین زدن؛ آذین نهادن؛ آذین بستن؛ آیینبندی؛ چراغانی.
-
استخوان بندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'osto(e)xānbandi ۱. مجموع استخوانهایی که در بدن یک جاندار به یکدیگر متصل شده و بهوسیلۀ انقباض و انبساط عضلات به حرکت درمیآید؛ اسکلت.۲. شالوده؛ بنیاد.
-
آیش بندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (کشاورزی) 'āyešbandi تقسیم زمین یک مزرعه به قسمتهای مختلف که هرسال قسمتی از آن کاشته شود و قسمت دیگر خالی و بیکار بماند تا استعداد پیدا کند.
-
آیین بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āy(')inbandi = آذینبندی
-
اجاره بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ejārebandi تعیین میزان اجارۀ یک یا چند مستغل.