کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوشوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gušvār ۱. = گوشواره۲. [قدیمی] گوشمانند.۳. [قدیمی] گوشهمانند.۴. [قدیمی] گوشۀ ایوان.۵. کنج اتاق.
-
جستوجو در متن
-
شنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šanf گوشوار؛ گوشواره.
-
بهاگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bahāgir هر چیز قیمتی و گرانمایه؛ گرانبها؛ بهاور؛ بهایی: ◻︎ دو یاره بهاگیر و دو گوشوار / یکی طوق پرگوهر شاهوار (فردوسی: ۷/۳۶۹).
-
گوشوارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوشواره، گوشوار› gušvarak ۱. (زیست شناسی) زائدهها یا گوشوارههای کوچک دنبالۀ برگ؛ استیپول.۲. [قدیمی] گوشوار کوچک.
-
زبرجدنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [قدیمی] ze(a)barjadnegār زبرجدنشان؛ هرچیزی که با نگینهای زبرجد زینت داده شده باشد؛ مرصع به زبرجد؛ آراسته به زبرجد: ◻︎ همان تخت و هم طوق و هم گوشوار / همان تاج زرین زبرجدنگار (فردوسی: ۲/۴).
-
پیلغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیلگوش، فیلگوش› (زیستشناسی) [قدیمی] pilquš گل زنبق؛ سوسن آزاد؛ سوسن سفید: ◻︎ چون گل سرخ از میان پیلغوش / یا چو زرینگوشوار از خوب گوش (رودکی: ۵۳۶).
-
لعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: لال] la'l ۱. (زمینشناسی) نوعی سنگ قیمتی از ترکیبات آلومینیوم به رنگ سرخ، مانند یاقوت.۲. [قدیمی، مجاز] لب معشوق.〈 لعل آبدار: [قدیمی، مجاز] لعل شفاف و درخشان.〈 لعل بدخش: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که از معاد...