کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشت خوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دایناسور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: dinosaur] (زیستشناسی) dāynāsor هریک از جانوران غولپیکر گوشتخوار یا علفخوار به طول یک تا سی متر که در دوران دوم زمینشناسی بر روی زمین زندگی میکردند.
-
کاشالوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cachalot] ‹کاشالو› (زیستشناسی) kāšālot پستاندار عظیمالجثۀ دریازی و گوشتخوار که مادهای خوشبو به نام عنبر در دستگاه گوارش او تولید میشود؛ ماهیعنبر؛ عنبرماهی.
-
کفتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kaftār پستانداری گوشتخوار شبیه سگ که دستهایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه میکند.
-
زبزب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zabzab ۱. (زیستشناسی) جانوری وحشی و گوشتخوار شبیه گربه.۲. نوعی کشتی بادی.
-
روباه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rōpāh] ‹روبه› (زیستشناسی) rubāh پستانداری گوشتخوار از خانوادۀ سگها با گوشهای بلند، پوزۀ دراز، و موهای نرم.〈 روباه ترکی: (زیستشناسی) = سیخول
-
شغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šayāl] ‹شگال، چغال› (زیستشناسی) šoqāl پستانداری گوشتخوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه میکند؛ توره؛ اهمر.
-
ضاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zārri ۱. حیوان شکاری و درنده و گوشتخوار، مانند شیر، ببر، و گرگ.۲. سگ حریص به شکار.
-
ببر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) babr پستاندار گوشتخوار و درنده با نوارهای سیاه بر روی پوست.〈 ببر بیان: [شاهنامه] جامهای از پوست پلنگ یا ببر که رستم هنگام جنگ بر تن خود میکرده: ◻︎ تهمتن بپوشید ببر بیان / نشست از بر اژدهای ژیان (فردوسی: ۲/۱۷۹).
-
قاقم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) qāqom جانوری گوشتخوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دُم دراز، و پوست نرمِ زرد یا قهوهای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست میکنند.
-
پلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) palang حیوانی گوشتخوار و قویجثه از تیرۀ گربهسانان، نظیر شیر و ببر و بسیارچابک و درنده. پوستش سفید و دارای خالهای سیاه. در کوههای آسیا و افریقا زندگی میکند.
-
سمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sammūr, simōr] (زیستشناسی) samur پستانداری گوشتخوار با بدنی باریک و کشیده، پاهای کوتاه، پوست نرم و لطیف و به رنگ سرخ مایل به سیاه یا خاکستری که آن را برای پوستش شکار میکنند.〈 سمور آبی: (زیستشناسی) = بیدستر
-
دروزرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: drosèra] (زیستشناسی) [قدیمی] doruzerā از گیاهان گوشتخوار یا حشرهخوار که دارای ۶ تا ۱۲ برگ پهن با دمبرگ دراز است و در سطح برگها کرکهای چسبناک و بلند وجود دارد و بیشتر در نواحی باتلاقی و نقاط سرد و معتدل و مرطوب میروید. در طب به عن...
-
خز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خزّ] (زیستشناسی) xaz[z] پستانداری کوچک و گوشتخوار، از خانوادۀ سمور، با دم دراز و پرمو و پوست قهوهای یا خاکستری که در زمستان سفید میشود.۲. پوست گرانبهای این جانور که از آن لباس میدوزند.۳. [قدیمی، مجاز] نوعی پارچۀ ابریشمی که گاهی در ...
-
لاک پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lākpošt حیوانی خزنده، تخمگذار، و علفخوار که بدنش در یک پوشش استخوانی قرار دارد و فقط سر، دستها، پاها، و دمش از آن بیرون است و هرگاه احساس خطر کند دستوپای خود را به داخل آن میکشد و پنهان میشود؛ سنگپشت؛ خشکپشت؛ کاسهپشت؛ کشف...
-
گربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gurbak] ‹گربک› (زیستشناسی) gorbe پستانداری کوچک، گوشتخوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیلهای دراز، موهای نرم، و چنگالهای تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار میکند و غالباً شبها به شکار و دزدی میپردازد. چشمه...