کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گندآب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گندآب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گندآب، گندابه› gand[']āb ۱. آب گندیده؛ آب ایستاده و بدبو.۲. جایی که آبهای بدبو و کثیف جمع شود.
-
واژههای مشابه
-
گنداب رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gandābro[w] جایی که آبهای گندیده از آن عبور کند.
-
جستوجو در متن
-
پارگین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بارگین› [قدیمی] pārgin گودالی که آبهای کثیف و گندیده در آن جمع میشود؛ منجلاب؛ گندآب.
-
تولکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تولگی› [قدیمی] tulaki ۱. خلاب؛ گنداب؛ لجنزار؛ زمین پرگلولای.۲. (کشاورزی) نشا کردن برنج.