کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنبد سلم و تور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیروزه گنبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] piruzegombad ۱. گنبد فیروزهرنگ.۲. [مجاز] آسمان؛ پیروزهگونگنبد؛ پیروزهتشت.
-
سبز گنبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] sabzgombad آسمان.
-
جستوجو در متن
-
پلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] palm ۱. خاک: ◻︎ کجا تور و کجا ایرج کجا سلم / اجل پاشید بر رخسارشان پلم (زراتشتبهرام: مجمعالفرس: پلم).۲. گَرد.۳. کاجیره.
-
تور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] tur ۱. پارچهای لطیف از نخ یا جنس دیگر با سوراخهای ریز که برای پرده یا چیز دیگر به کار میرود.۲. وسیلهای برای به دام انداختن پرندگان یا صید ماهی که از نخ ضخیم یا ریسمان میبافند: تور ماهیگیری.۳. وسیلهای سوراخدار که بهجای کیسه و جوال...
-
سلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سَلالِم و سَلالیم] [قدیمی] sollam نردبان؛ پلکان.
-
صلعم
فرهنگ فارسی عمید
(نشانۀ اختصاری) [عربی] sal'am اختصار صلّیالله علیه و سلم.
-
تبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تور› tabar وسیلهای فلزی و برنده با دستۀ چوبی که برای شکستن درخت و چوب به کار میرود.
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gaze] (پزشکی) gāz پارچۀ لطیف، نازک، شبیه تور، و ضد عفونیشده که برای زخمبندی به کار میرود: گاز استریل.
-
سلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] selm ۱. آشتی؛ صلح.۲. کسی که در صلح و آشتی باشد.
-
پشه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) paš[š]eband چادری که از تور ریز یا پارچۀ بسیارنازک به شکل اتاقک میدوزند و روی زمین یا روی تختخواب برپا میکنند و درون آن میخوابند.
-
شبکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شبکَة] šabake ۱. [جمع: شِباک و شَبَکات] هر چیز سوراخسوراخ.۲. [قدیمی] تور ماهیگیری؛ دام صیاد.۳. چند مؤسسه یا دستگاه وابستهبههم که در یک رشته کار میکنند.
-
دروازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) darvāze ۱. در بزرگ.۲. در شهر.۳. در قلعه.۴. (ورزش) چهارچوبی دارای دو تیرک عمودی و یک تیرک افقی که بر روی آن تور انداخته باشند.
-
الرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'alard جوال بزرگ به شکل تور که از ریسمان برای حملونقل کاه و علف و چغندر و امثال آنها میبافند: ◻︎ بساز پر شکم از زردک و چغندر خام / که جای شلغم و زردک بُوَد همیشه الرد (همام تبریزی: لغتنامه: الرد).
-
والیبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: volley ball] (ورزش) vālibāl نوعی ورزش دستهجمعی که بین دو دستۀ ششنفری در میدانی به طول ۱۸ و عرض ۹ متر انجام میشود. در وسط میدان یک پردۀ توری بر روی دو پایه به ارتفاع ۵ و ۲ متر نصب میکنند و بازیکنان توپ را با ضربۀ دست از بالای تور ب...