کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمان کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گمان آمیغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گمانآمیز› [قدیمی] go(a)mān[']āmiq آمیخته به شک و گمان.
-
گمان انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گمانانگیزنده› [قدیمی] go(a)mān[']angiz آنچه سبب ظن و گمان بشود.
-
بی گمان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) bigo(a)mān بیشک؛ بیتردید.
-
جستوجو در متن
-
ایقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'iqān یقین کردن؛ باور کردن؛ بیگمان دانستن؛ بیگمان شدن.
-
توهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavahhom وهم داشتن؛ گمان بردن؛ به گمان افتادن؛ خیال و گمان کردن.
-
انگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) 'engāštan انگاردن؛ انگاریدن؛ پنداشتن؛ گمان کردن؛ خیال کردن؛ تصور کردن.
-
پنداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پنداریدن› pendāštan ۱. گمان بردن؛ خیال کردن؛ تصور کردن.۲. اندیشه کردن.٣. فرض کردن.
-
گمانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹گماندن› [قدیمی] go(a)mānidan ۱. گمان کردن.۲. اندیشیدن.۳. خیال کردن.
-
حسبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hesbān گمان کردن؛ ظن بردن؛ پنداشتن.
-
تخمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxmin ۱. برآورد کردن.۲. وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن.۳. بهگمان سخن گفتن.
-
ظن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ظنّ] zan[n] گمان؛ حدس.〈 ظن بردن: (مصدر لازم) گمان بردن؛ گمان کردن؛ پنداشتن.〈 ظنِ غالب: گمان قریببهیقین.
-
تخیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxayyol ۱. به خیال آوردن؛ به کار انداختن خیال؛ پنداشتن؛ گمان کردن.۲. (اسم) پندار؛ گمان.
-
تیقن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tayaqqon یقین داشتن؛ بیگمان دانستن؛ باور کردن؛ بهتحقیق دانستن.
-
احتمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ehtemāl ۱. گمان؛ حدس.۲. (اسم مصدر) حمل کردن؛ بار برداشتن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن.