کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gelim نوعی فرش که با نخ پنبهای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد.
-
واژههای مشابه
-
گلیم باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gelimbāf بافندۀ گلیم؛ آنکه گلیم میبافد.
-
گلیم بافی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gelimbāfi شغل و عمل گلیمباف.
-
گلیم پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gelimpuš ۱. آنکه جامۀ خشن مانند گلیم بر تن کند.۲. [مجاز] فقیر و تهیدست.
-
سیاه گلیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهگلیم› [قدیمی، مجاز] siyāhgelim سیاهبخت؛ تیرهبخت؛ بدبخت؛ مستمند.
-
سیه گلیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] siyahgelim = سیاهگلیم
-
جستوجو در متن
-
گلیمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به گلیم) [قدیمی] gelimine آنچه از جنس گلیم باشد.
-
لواف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] lavvāf گلیمباف؛ زیلوباف.
-
وارغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vāreq ۱. بند؛ ریسمان.۲. گلیم.
-
کوردین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کوردی، گوردین› [قدیمی] kurdin ۱. جامۀ پشمین ضخیم.۲. گلیم؛ پلاس.
-
زیلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zilu نوعی فرش شبیه پلاس یا گلیم که از نخهای پنبهای با نقشهای رنگین بافته میشود؛ زیلوج.
-
سیه گلیمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] siyahgelimi سیاهگلیم بودن: ◻︎ کردند بسی سپیدسیمی / از ما نشد این سیه گلیمی (نظامی۳: ۴۱۷).
-
سپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سبیج› [قدیمی] sapič ۱. جامۀ سیاه.۲. گلیم سیاه.۳. نوعی دستار.