کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلوبند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلوبند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ga(e)luband زیوری که زنان به گردن خود میبندند؛ آنچه برای زینت به گردن ببندند؛ گردنبند.
-
جستوجو در متن
-
گردن بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گردبندن› gardanband زیوری که زنان به گردن خود ببندند؛ گلوبند.
-
مخنقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مخنقَة، جمع: مخانق و مخانیق] [قدیمی] mexnaqe ۱. زنجیری که به گردن گناهکاران میبستند.۲. گلوبند.
-
سمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُمُوط] semt آنچه از گلوبند آویزان باشد؛ رشتۀ مروارید یا مهره؛ گردنبند.
-
عقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عقود] [قدیمی] 'eqd قلاده؛ گلوبند؛ گردنبند.〈 عقد ثریا: (نجوم) چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که صورت گردنبندی را تشکیل داده؛ پروین.
-
قلاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قِلادَة، جمع: قَلائد] qallāde ۱. گردنبند و گلوبند سگ و برخی جانوران دیگر.۲. واحد شمارش برخی جانوران: دو قلاده یوزپلنگ.