کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گولخان، گلخان، گولخن، گولخ› golxan آتشخانۀ حمام؛ تون؛ توشکان.
-
جستوجو در متن
-
گولخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gulax = گلخن
-
گولخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gulxan = گلخن
-
گلخنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] golxani کارگری که در گلخن حمام آتش میافروزد؛ گلخنتاب؛ تونتاب؛ آتشانداز.
-
تون تاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) tuntāb کارگری که در گلخن حمام آتش میافروزد؛ آتشانداز؛ گلخنتاب.
-
گلخان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) golxān = [قدیمی] گلخن
-
توشکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توشگان› [قدیمی] tuškān آتشدان حمام؛ گلخن؛ تون.
-
تون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اتون› tun آتشدان حمام؛ گلخن.
-
کولخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kulax ۱. آتشدان؛ منقل.۲. گلخن؛ گولخ.
-
دمگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دمگه› [قدیمی] damgāh ۱. جای کار گذاشتن دم در کنار کوره.۲. کوره؛ گلخن حمام.
-
آتشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ātaškār ۱. کسی که با آتش کار میکند مانند آهنگر، کورهپز، گلخنتاب.۲. کارگری که در کارخانه مٲمور ریختن سوخت در آتشخانه و روشن کردن آن است.
-
دودآهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دودآهنج، دودهنگ، دودهنج› [قدیمی] dud[']āhang ۱. دودکش؛ تنوره: ◻︎ حجرهای با چهار دودآهنگبر دل و دیده چون نباشد تنگ (نظامی۴: ۷۳۵).۲. تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ.
-
تابدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tābdān ۱. پنجره یا روزنی که برای روشنایی یا تابش آفتاب در دیوار اتاق بسازند.۲. گلخن حمام.۳. کوره.
-
تونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به تون) [قدیمی] tuni ۱. تونتاب.۲. کسی که در گلخن حمام زندگی کند.۳. [مجاز] خانهبهدوش؛ آواره.۴. [مجاز] دزد؛ راهزن.