کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gošād ۱. [مقابلِ تنگ] گشاده؛ فراخ؛ وسیع.۲. [قدیمی، مجاز] گشایش.۳. [قدیمی] رها کردن تیر از کمان.۴. (اسم) [قدیمی] چلۀ کمان که سوفار تیر را برای رها کردن در آن قرار میدادند.۵. [قدیمی، مجاز] رهایی؛ نجات: ◻︎ خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم / به ر...
-
جستوجو در متن
-
متسع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mottase' گشاد؛ باوسعت.
-
وسیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vasi' گشاد؛ فراخ؛ پهناور.
-
کماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کماسه، کماش› [قدیمی] kamās نوعی کوزۀ سفالی یا چوبی دهانگشاد.
-
لباده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لبادَة] ‹لباد› lob[b]āde جامۀ گشاد و بلند که روی قبا میپوشند.
-
مفضی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofzi ۱. گشادشونده.۲. بهجاییرسنده.
-
تیانچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tiyānče پاتیل یا دیگ کوچک دهانگشاد.
-
غولین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qulin ۱. کوزۀ دودسته.۲. سبوی دهانگشاد.
-
شنل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] šenel پوشاک گشاد بیآستین که بر روی لباس به دوش میاندازند.
-
واسع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vāse' ۱. فراخ؛ گشاد.۲. گشایشدهنده.
-
وشاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] vešād ۱. گشاد.۲. گشادهمیان؛ بدون سدره و کستی.
-
عبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عباء] 'abā جامۀ گشاد و بلند که روی لباسهای دیگر به دوش میاندازند.
-
مانتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: manteau] mānto ۱. نوعی بالاپوش گشاد؛ بارانی.۲. لباسی مخصوص خانمها که بر روی لباسهای دیگر پوشیده میشود.
-
چاقچور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چاخچور، چاقشور، چقشور، چاخشور، چخجیر› [منسوخ] čāqčur شلوار گشاد و بلندی که زنان ایرانی در زیر چادر میپوشیدند؛ دولاغ.